ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از دیجیاتو انتخاب کنید.

واقعا راضی‌ام
اصلا راضی نیستم
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر دیجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

هوش مصنوعی
هوش مصنوعی

چگونه هوش مصنوعی با ایدئولوژی سیاسی خود آینده بشر را تهدید می‌کند؟

خیلی از مردم نگران قیام ربات‌ها هستند، اما نگرانی اصلی درباره این فناوری به پیاده‌سازی یک مکتب سیاسی خاص با هوش مصنوعی جامع برمی‌گردد.

ایمان صاحبی
نوشته شده توسط ایمان صاحبی | ۲۴ تیر ۱۴۰۲ | ۲۲:۰۰

خیلی از مردم نگرانند که هوش مصنوعی مشاغل آن‌ها را تصاحب کند یا ربات‌ها علیه انسان‌ها به‌پا خاسته و پایان نوع بشر را رقم بزنند. ولی خطر اصلی درباره این فناوری پیشرفته، به پیاده‌سازی سیستم‌های هوش مصنوعی جامع (AGI) مربوط است که همراه با خود ایدئولوژی‌های سیاسی یک مکتب فکری خاص را به‌همراه دارند و می‌توانند موجودیت ما را به‌طور جدی در معرض خطر قرار دهند.

بیش از 350 مدیر ارشد، محقق و افراد دانشگاهی حوزه فناوری حدود یک ماه پیش در بیانیه‌ای، پیرامون خطرات هوش مصنوعی علیه موجودیت ما هشدار دادند. آن‌ها نوشتند: «کاهش ریسک انقراض توسط هوش مصنوعی باید در کنار سایر ریسک‌های بزرگ اجتماعی ازجمله همه‌گیری‌ها و جنگ هسته‌ای، به‌عنوان یک اولویت جهانی در نظر گرفته شود.»

این بیانیه در شرایطی منتشر شد که چند ماه قبل، جمع دیگری از فعالان دنیای فناوری شامل «ایلان ماسک» و «استیو وزنیاک» در نامه‌ای سرگشاده خواستار توقف پیشرفت سیستم‌های هوش مصنوعی به مدت شش ماه شده بودند.

از سوی دیگر، دولت آمریکا نیز خواستار توسعه مسئولانه هوش مصنوعی شده و گفته است که برای استفاده حداکثری از توانمندی‌های این فناوری، ابتدا باید ریسک‌های آن را مدیریت کنیم. سناتور «چاک شومر» هم فراخوانی برای اولین جلسات کنگره پیرامون پتانسیل‌ها و ریسک‌های هوش مصنوعی داد تا مدیران، دانشگاهیان و کنشگران حقوق بشری بتوانند دیدگاه‌های خود را بیان کنند.

بااین‌حال، احساس خطر درباره هوش مصنوعی نه به‌دلیل فناوری‌های تکمیل‌کننده جملات یا جاروبرقی‌های رباتیک، بلکه متوجه هوش مصنوعی جامع (AGI) یا «هجم» است که متخصصان را نگران می‌کند. هجم هنوز به‌وجود نیامده است، اما برخی باور دارند که با رشد سریع قابلیت‌های ChatGPT احتمالاً فاصله زیادی تا رسیدن به آن نداریم. «سم آلتمن»، مدیرعامل OpenAI، هجم را به‌عنوان سیستمی تعریف کرده است که به‌طور کلی باهوش‌تر از انسان‌ها باشد. ساختن این سیستم کار بسیار سختی است – و برخی باور دارند نشدنی است – اما مزایای دستیابی به آن را نمی‌توان انکار کرد.

فرض کنید جاروبرقی‌های رباتیک «رومبا» دیگر محکوم به جاروکردن زمین نباشد و بتوانند کارهای مختلفی – از دم‌کردن چای گرفته تا تاکردن لباس‌های شسته‌شده – را انجام دهند و حتی لازم نباشد که انجام این کارها را از آن‌ها بخواهید. ولی اگر این رومباها بیش‌ازحد قدرتمند شوند، مأموریت آن‌ها برای ساخت آرمان‌شهرهای آینده در هاله‌ای از ابهام قرار می‌گیرد.

بحث درباره هوش مصنوعی جامع تقریباً همیشه با سناریوهای آخرالزمانی همراه است. بااین‌وجود، گروهی از دانشگاهیان، سرمایه‌گذاران و کارآفرینان معتقدند که یک هجم ایمن می‌تواند برای تمدن بشری بسیار مفید باشد. آقای آلتمن به‌عنوان چهره اصلی این کارزار اخیراً به دور دنیا سفر کرد تا دراین‌باره با قانون‌گذاران حرف بزند. او مدتی پیش حتی گفته بود که هجم می‌تواند به تقویت اقتصاد، پیشرفت علم و افزایش فراوانی در جامعه بشری کمک کند.

به همین دلیل است که خیلی از فعالان صنعت طرفدار توسعه این فناوری جنجالی هستند، چون باور دارند که استفاده‌نکردن از آن از نظر اخلاقی صحیح نیست. این افراد حامی ایدئولوژی خاصی هستند که دستیابی به یک نسخه ایمن از هجم را اجتناب‌ناپذیر می‌داند؛ چون آن را در سطح جهانی مفید تلقی می‌کند. طرفداران این فناوری نمی‌توانند هیچ جایگزین دیگری را معرفی کنند که به‌اندازه هجم در رفع مشکلات جامعه و توسعه هوشمندی مفید باشد.

هوش مصنوعی جامع با نئولیبرالیسم درهم تنیده شده است

نیویورک تایمز این ایدئولوژی را هجمیسم (AGI-ism) می‌خواند و باور دارد که این ایدئولوژی اشتباه است. این نشریه می‌گوید خطر واقعی در مورد هوش مصنوعی جامع مربوط به بحث‌های سیاسی است و با کنترل قیام ربات‌ها برطرف نمی‌شود. درواقع ظاهراً حتی ایمن‌ترین هجم نیز نمی‌تواند علاجی برای مشکلات این فناوری باشد. علاوه‌براین، هجمیسم در معرفی این فناوری، حواس‌ها را از روش‌های بهتری که با آن می‌توان به سطح بالاتری از هوشمندی در جامعه رسید، پرت می‌کند.

نیویورک تایمز می‌گوید حتی برخی طرفداران هجمیسم هم نمی‌دانند که این ایدئولوژی فرزند نامشروع یک ایدئولوژی بزرگ‌تر است. این فناوری به‌جای فروپاشی نظام سرمایه‌داری که آقای آلتمن به آن اشاره کرد، احتمالاً متحدی قدرتمندتر برای نظام نئولیبرالیسم خواهد بود.

معماران نئولیبرالیسم با علاقه زیاد به خصوصی‌سازی، رقابت و تجارت آزاد می‌خواستند از طریق بازارها و مقررات‌زدایی، اقتصادی را که به‌سمت کارگران گرایش داشت، پویا و متحول کنند. برخی از این تحولات جواب داد اما هزینه زیادی بر جای گذاشت. در طول سالیان، انتقادهای زیادی به نئولیبرالیسم وارد شده است و خیلی‌ها این مکتب فکری را عامل بحران‌های اقتصادی، ترامپیسم، برگزیت و غیره دانسته‌اند.

درحال‌حاضر خیلی‌ها از تفکر نئولیبرالیسم فاصله گرفته‌اند، اما این مکتب فکری هنوز زنده است و متحد جدیدی را در هجمیسم پیدا کرده که می‌تواند سوگیری‌های آن را تقویت و تکرار کند. به باور نیویورک تایمز، این سوگیری‌ها می‌گویند بازیگران خصوصی بهتر از بازیگران دولتی عمل می‌کنند (سوگیری بازار)، انطباق‌یافتن با واقعیت بهتر از تغییردادن آن است (سوگیری انطباق) و اصل بهره‌وری بر مسائل و نگرانی‌های اجتماعی ارجحیت دارد (سوگیری بهره‌وری).

این سوگیری‌ها علیه همان مزیت‌هایی عمل می‌کنند که برای هجم وجود دارد. تلاش برای ساخت این فناوری می‌تواند به‌جای نجات دنیا، تنها اوضاع را بدتر کند.

هوش مصنوعی جامع هرگز بر تقاضا برای سودآوری در بازار فائق نمی‌شود

یادتان می‌آید که شرکت اوبر سال‌ها پیش با نرخ پایین خدمات خود درحال رایزنی با شهرهای مختلف بود تا خدماتش را به‌عنوان سامانه حمل‌ونقل عمومی ارائه کند؟ همه‌چیز به‌خوبی شروع شد و این شرکت وعده داده بود که با استفاده از اتومبیل‌های خودران هزینه‌های خود را به حداقل می‌رساند و نرخ‌ها را پایین‌تر می‌آورد. سرمایه‌گذاران شرکت هم عاشق این ایده بودند و زیان‌های چند میلیارد دلاری اوبر را پوشش می‌دادند.

اما واقعیت نشان داد که هنوز راه زیادی تا دستیابی به اتومبیل‌های خودران باقی مانده است. سرمایه‌گذاران خواستار بازگشت سود شدند و اوبر هم به‌ناچار قیمت‌ها را افزایش داد. درنتیجه کاربرانی که برای رفت‌وآمدهای خود به این شرکت اتکا کرده بودند، در تنگنا قرار گرفتند. تفکرات نئولیبرال در مدل تجاری اوبر می‌گفت بخش خصوصی می‌تواند بهتر از بخش دولتی عمل کند. این همان سوگیری بازار است.

این موضوع فقط هم به حمل‌ونقل عمومی مربوط نمی‌شود. بیمارستان‌ها، اداره‌های پلیس و حتی پنتاگون بیش‌ازپیش برای انجام امور خود به دره سیلیکون وابسته شده‌اند. با عرضه هجم، این وابستگی عمیق‌تر می‌شود، چون این فناوری حدومرزی نمی‌شناسد. همه خدمات دولتی تحت تأثیر هوش مصنوعی جامع قرار خواهند گرفت.

درحقیقت جلب توجه این نهادها حتی به وجود هجم هم نیازی ندارد. کافی است نگاهی به تجربه «ترانوس» داشته باشیم؛ استارتاپی که از طریق یک فناوری آزمایش خون مدعی حل مشکل بهداشت عمومی بود و درنهایت شکست خورد و از بین رفت. قربانیان این استارتاپ کاملاً واقعی هستند؛ حتی اگر فناوری آن هرگز وجود نداشته باشد.

پس از نمونه‌های زیادی شبیه به اوبر و ترانوس که به جامعه آسیب زدند، می‌دانیم که باید چه انتظاری از عرضه هجم داشته باشیم. این فناوری در دو فاز عرضه خواهد شد؛ ابتدا خدمات آن با هزینه بسیار کم در دسترس کاربران قرار می‌گیرد. سپس زمانی که کاربران و حتی نهادهای دولتی به این فناوری وابسته شدند، وقت کسب سود فرا می‌رسد.

فعالان دره سیلیکون طبق معمول سعی می‌کنند نقش بازار را کوچک جلوه دهند. «مارک اندرسن»، سرمایه‌گذار مشهور دنیای فناوری، اخیراً در مقاله‌ای با عنوان «چرا هوش مصنوعی جهان را نجات خواهد داد» مدعی شده است که این فناوری در تملک مردم قرار دارد و مثل هر فناوری دیگری، توسط جامعه کنترل می‌شود.

ولی فقط یک سرمایه‌گذار خطرپذیر می‌تواند این حد از خوش‌بینی را به مخاطبان خود عرضه کند. مالک اکثر فناوری‌های مدرن شرکت‌ها هستند و همان شرکت‌ها بابت این فناوری‌ها از مردم پول دریافت خواهند کرد. ولی بیایید فرض افرادی شبیه به اندرسن را در نظر بگیریم. آیا این شرکت‌ها واقعاً می‌توانند جهان را نجات دهند؟

تاریخچه شرکت‌ها چندان درخشان نیست. کسب‌وکارهایی مثل Airbnb و TaskRabbit به‌عنوان حامیان طبقه متوسط جامعه با استقبال مواجه شدند؛ خودروهای برقی تسلا به‌عنوان علاجی برای مشکل گرمایش جهانی در نظر گرفته شدند. شرکت Soylent مأموریتی را آغاز کرد تا مشکل گرسنگی در جهان را حل کند. حتی فیسبوک هم در ابتدا مدعی حل مشکل ارتباطات در جهان بود. ولی هیچ‌کدام از این کسب‌وکارها جهان را نجات ندادند.

نیویورک تایمز می‌گوید یک دهه پیش می‌شد این رویکرد را راهکارگرایی نامید، اما عنوان «نئولیبرالیسم دیجیتال» هم می‌تواند مناسب باشد. این جهان‌بینی مشکلات اجتماعی را از مسیر راهکارهای فنی برای کسب سود مشاهده می‌کند. درنتیجه نگرانی‌هایی که به بخش دولتی تعلق دارند، به‌عنوان فرصت‌های کارآفرینی در بازار بازتعریف می‌شوند.

هجمیسم آتش این تفکر راهکارگرایانه را دوباره شعله‌ور کرده است. آقای آلتمن پارسال گفته بود که «هوش مصنوعی جامع احتمالاً برای بقای بشریت لازم است» چون مشکلات ما بدون وجود ابزارهای بهتر غیرقابل‌حل به‌نظر می‌رسند. او اخیراً دوباره تأکید کرده است که هجم می‌تواند کاتالیزگری برای شکوفایی بشر باشد.

اما شرکت‌ها به سود نیاز دارند و چنین بذل‌وبخششی، به‌خصوص از سوی شرکت‌های غیرسودده که بخواهند پول سرمایه‌گذاران خود را بسوزانند، نامتداول است. OpenAI که میلیاردها دلار از مایکروسافت پول گرفته، احتمالاً 100 میلیارد دلار دیگر برای تولید هجم جذب سرمایه خواهد داشت. این سرمایه‌گذاری‌ها باید بازدهی داشته باشند و هزینه نامرئی سرویس‌دهی را هم جبران کنند. (تخمین‌ها می‌گویند هزینه روزانه ChatGPT از ماه فوریه 700 هزار دلار بوده است.)

بنابراین فاز ناخوشایند تغییر که با افزایش قیمت‌ها همراه می‌شود تا خدمات هجم را سودآور کند، ممکن است پیش از فراوانی و شکوفایی این سرویس‌ها فرا برسد. ولی چند مؤسسه دولتی وجود خواهند داشت که فریب این فناوری‌های ارزان‌قیمت را می‌خورند و به خدمات شرکت‌هایی مثل OpenAI وابسته می‌شوند؟

و اگر مخالف برون‌سپاری سامانه حمل‌ونقل عمومی به استارتاپ‌های شکننده هستید، نظرتان درباره برون‌سپاری خدمات درمانی، مدیریت پسماند شهری و نیروهای تأمین‌کننده امنیت شهرها به شرکت‌های ارائه‌دهنده هجم چیست؟

هوش مصنوعی جامع مشکلات را حل نمی‌کند بلکه دردها را تسکین می‌دهد

نئولیبرالیسم درزمینه استفاده از فناوری برای تحمل‌پذیرکردن مشکلات جامعه مسبوق به سابقه است. در سال 2017 شرکتی وجود داشت که وعده بهبود استفاده از خط متروی شیکاگو را مطرح کرد. این شرکت به کاربران خود پاداش می‌داد تا آن‌ها را از استفاده از مترو در ساعات شلوغی منصرف کند.

خالقان این شرکت از فناوری برای اثرگذاری بر سمت تقاضا (مسافران) کمک گرفتند، چون اعمال تغییرات ساختاری در سمت عرضه (مثلاً از طریق افزایش بودجه حمل‌ونقل عمومی) را بسیار دشوار می‌دیدند. به عبارت دیگر، فناوری می‌خواست اهالی شیکاگو را به تطبیق‌یافتن با سامانه‌های روبه‌زوال متروی این شهر عادت دهد، به‌جای اینکه مشکل آن‌ها را برطرف کند.

این همان سوگیری انطباق است؛ این آرزو که با جادوی فناوری بتوانیم دردهایمان را فراموش کنیم. این اتفاق محصول ترویج بی‌حدوحصر ایده‌های نئولیبرالیسم درزمینه اتکا به خود و انعطاف‌پذیری است و پیام واضحی دارد. هجمیسم هم بازتاب‌دهنده همین پیام است. «بیل گیتس» هم مدعی شده بود که هوش مصنوعی می‌تواند به بهبود زندگی مردم کمک کند.

جشن راهکارگراها تازه درحال شروع‌شدن است: بحث جامعه چه درباره همه‌گیری بعدی باشد، چه رواج انزوا و تنهایی و یا تورم، نام هوش مصنوعی به‌عنوان چکشی همه‌کاره مطرح می‌شود که می‌تواند روی بسیاری از میخ‌های واقعی و تخیلی کوبیده شود. ولی دهه‌ای که بر اثر اشتباهات و حماقت‌های راهکارگرایان از دست رفت، نشان می‌دهد که راه‌حل‌های فناوری چه محدودیت‌هایی دارند.

خیلی از اپ‌های تولیدشده در دره سیلیکون – مثلاً برای مدیریت خرج‌ومخارج، مصرف کالری یا برنامه‌ریزی ورزش – گهگاه به کمک ما می‌آیند. اما این اپ‌ها عمدتاً دلایل اصلی فقر و چاقی را نادیده می‌گیرند. درحقیقت بدون رسیدگی به دلایل اصلی، تحول را تجربه نمی‌کنیم و صرفاً در قلمرو انطباق باقی می‌مانیم.

بین تلاش برای تحریک افراد به دنبال‌کردن یک برنامه منظم پیاده‌روی – راهکاری به نفع انطباق – و درک این مسئله که چرا شهرهای ما محل مناسبی برای پیاده‌روی ندارند، تفاوتی اساسی به‌چشم می‌خورد. توجه به دومی برای دستیابی به تحول ضروری است.

ولی در نگاه هجمیسم، همانند نئولیبرالیسم، مؤسسات دولتی خلاق و مؤثر نیستند. به‌ گفته آقای آلتمن، این سازمان‌ها صرفاً باید خود را با هوش مصنوعی جامع انطباق دهند. او اخیراً گفته بود نگران است که سرعت انطباق مؤسسات دولتی در دنیا به‌اندازه کافی نباشد. آلتمن مدعی بود که بخشی از دلیل اصرار آن‌ها بر عرضه زودهنگام سیستم‌های هوش مصنوعی همین است تا مردم فرصت کافی برای رسیدن به آن‌ها را داشته باشند.

ولی آیا سازمان‌ها و مؤسسات تنها باید خود را انطباق دهند؟ آیا نمی‌توانند ایده‌های تحول‌ساز خود را برای بهبود هوش بشری ارائه کنند؟ یا نکند که ما صرفاً از این مؤسسات برای کاهش ریسک فناوری‌های دره سیلیکون استفاده می‌کنیم؟

هجم ارزش‌های مدنی را کم‌ارزش می‌شمارد و به‌دنبال ترندهای بد می‌رود

یکی از انتقادات رایج به نئولیبرالیسم این است که این مکتب فکری، زندگی سیاسی ما را سرکوب کرده و آن را به راندمان و بهره‌وری تقلیل داده است. مقاله «مسئله هزینه اجتماعی» مربوط به سال 1960 که به یکی از اصلی‌ترین منابع تفکر نئولیبرال تبدیل شده، می‌گوید برای حل دعوا میان کارخانه‌ای که آلودگی تولید می‌کند و قربانیان آن، نباید به دادگاه رفت. چنین دعواهایی بی‌فایده‌اند و مانع از فعالیت در بازار می‌شوند. درعوض، طرفین باید به‌طور خصوصی بر سر جبران خسارات توافق کنند و به کار خود ادامه دهند.

همین تمرکز روی بهره‌وری باعث شده است که ما در بحث تغییرات اقلیمی به جایی برسیم که اجازه دهیم بزرگ‌ترین آسیب‌زنندگان به محیط‌زیست مانند گذشته کارشان را ادامه دهند. مسیر اجتناب از موانع قانونی منجر به تدوین طرحی شده است که – مثلاً در مورد مالیات تولید کربن – به تولیدکنندگان آلودگی اجازه خرید اعتبار برای جبران کربن منتشره توسط آن‌ها را می‌دهد.

فرهنگ بهره‌وری به‌طرزی اجتناب‌ناپذیر ارزش‌های مدنی را تضعیف می‌کند و مشکلاتی که این مسئله به‌وجود می‌آورد، همه‌جا عیان است. دانشگاهیان نگرانند که براساس نئولیبرالیسم، تحقیق و تدریس به کالاهای تجاری تبدیل شوند. پزشکان نگرانند که بیمارستان‌ها خدمات سودآورتر نظیر جراحی انتخابی را به خدمات اورژانسی ترجیح دهند. خبرنگاران هم متنفرند از اینکه ارزش نوشته‌هایشان با تعداد چشم‌هایی که آن‌ها را می‌بیند، سنجیده شود.

اکنون تصور کنید که هجم را در این سازمان‌ها و مؤسسات – یعنی دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و رسانه‌ها – پیاده‌سازی کنیم تا مشکلات آن‌ها برطرف شود. اهداف مدنی این سازمان‌ها از دید هجم مخفی می‌ماند، چون این اهداف به‌ندرت حتی در گزارش‌های مالی شرکت‌ها دیده می‌شوند.

روی‌هم‌رفته، چه کسی دوست دارد بگوید که کلاسش در باب تاریخ رنسانس فقط تعدادی دانشجوی انگشت‌شمار دارد؟ یا مقاله‌اش درباره فساد در سرزمینی دور صرفاً چند بار مشاهده شده است؟ چنین فعالیت‌های کم‌بازده و کم‌سودی حتی در دنیای امروزی هم به‌سختی به حیات خود ادامه می‌دهند. مؤسسات کنونی فعلاً بی‌سروصدا با اولویت‌دادن به ارزش‌های مدنی به این فعالیت‌ها کمک مالی می‌کنند و آن‌ها را زنده نگه داشته‌اند.

ولی آیا در آرمان‌شهر هجم شرایط به همین منوال پیش خواهد رفت؟ یا اصلاح سازمان‌ها از طریق هجم شبیه به تقدیم‌کردن آن‌ها به مشاورانی بی‌رحم خواهد بود؟ هوش مصنوعی جامع هم «راهکارهایی» مبتنی بر داده را برای به حداکثر رساندن بهره‌وری ارائه می‌کند. اما این راهکارها اغلب موفق به دیدن تعاملات پیچیده‌ای که میان ارزش‌ها، اهداف و رسوم موجود در دل سازمان‌ها وجود دارد، نمی‌شوند؛ تعاملاتی که اگر فقط بر لایه داده تمرکز کنیم، به‌سختی قابل دیدن هستند.

درحقیقت عملکرد چشمگیر سرویس‌هایی نظیر ChatGPT ذاتاً مبتنی بر اجتناب از پذیرش واقعیت‌ها در سطوح عمیق‌تر، فراتر از لایه داده است. بنابراین در جایی که سیستم‌های هوش مصنوعی قدیمی متکی بر قواعد واضح بودند و برای کشف چیزی مثل گرانش باید شبیه به نیوتن عمل می‌کردند – تا بپرسند که چرا و چگونه سیب‌ها از درخت روی زمین می‌افتند – سیستم‌های جدیدتر شامل هجم صرفاً یاد می‌گیرند که با مشاهده میلیون‌ها سیبی که روی زمین می‌افتند، گرانش را پیش‌بینی کنند.

بااین‌همه، اگر تمام آنچه که هجم می‌بیند سازمان‌هایی درگیر با مشکلات مالی و درحال تقلا برای بقا باشد، احتمالاً هرگز متوجه ارزش‌های حقیقی آن‌ها نخواهد شد. در آن صورت، نویسنده نیویورک تایمز برای پیداکردن سوگندنامه بقراط، در دنیایی که بیمارستان‌ها به محلی برای کسب درآمد تبدیل شده‌اند، برایتان آرزوی موفقیت می‌کند.

آینده‌ای که جامعه در آن جایی ندارد

«مارگارت تاچر» که از طرفداران ایدئولوژی نئولیبرالیسم بود، یک بار در اظهارنظر مشهوری گفته بود که «چیزی تحت عنوان جامعه وجود ندارد.» اکنون لابی هجم هم ناخواسته چنین دیدگاه ناخوشایندی را یدک می‌کشد. برای این افراد، هوشی که ارزش تکثیر داشته باشد، درواقع عملکردی است که درون ذهن افراد اتفاق می‌افتد و نه جامعه.

ولی هوش بشری همان‌قدر که محصول سیاست‌ها و سازمان‌هاست، محصول توانایی‌های ژنتیکی و فردی نیز محسوب می‌شود. گفتن این مسئله چندان عجیب نیست که افزایش کمک هزینه‌های تحصیلی و احداث کتابخانه‌های بیشتر به بهبود هوش بشری یاری می‌رساند. ولی برای راهکارگراهایی که در دره سیلیکون حضور دارند، پیاده‌سازی هوش در درجه اول یک موضوع مرتبط با فناوری است و به همین خاطر آن‌ها این‌قدر برای هوش مصنوعی جامع هیجان دارند.

اما اگر هجمیسم واقعاً همان نئولیبرالیسم در لباسی متفاوت باشد، باید منتظر باشیم تا سازمان‌های کمتری را در خدمت افزایش هوشمندی ببینیم؛ چرا که این سازمان‌ها بازمانده‌های همان جامعه‌ای هستند که ظاهراً برای نئولیبرال‌ها وجود خارجی هم ندارد. پروژه عظیم هجم برای تقویت هوشمندی احتمالاً درنهایت باعث تقلیل آن خواهد شد.

به موجب همین سوگیری در راهکارگرایی، حتی ایده‌های نوآورانه مربوط به هجم هم نمی‌توانند نویدبخش باشند. برای مثال، طرح پیشنهادی «پروژه منهتن برای ایمنی هوش مصنوعی» را در نظر بگیرید. این طرح با این پیش‌فرض اشتباه ارائه شده است که جایگزینی برای هجم وجود ندارد. ولی اگر دولت بودجه‌ای را به یک پروژه منهتن دیگر برای فرهنگ، آموزش و سازمان‌ها اختصاص دهد، آیا پیاده‌سازی هوشمندی به‌شکلی بسیار مؤثرتر انجام نخواهد شد؟

اگر چنین پروژه‌هایی وجود نداشته باشند، منابع عظیم فرهنگی در مؤسسات دولتی در معرض ریسک تبدیل‌شدن به ابزاری برای آموزش هجم، استارتاپ‌ها و تقویت این ایده قرار می‌گیرند که جامعه‌ای وجود ندارد.

بسته به اینکه قیام ربات‌ها چگونه رقم بخورد (اصلاً اگر قیامی در پیش باشد)، هوش مصنوعی جامع می‌تواند تهدیدی علیه موجودیت ما باشد یا نباشد. ولی هجمیسم با ایده‌های ضداجتماعی و سوگیری‌های نئولیبرال خود همین حالا در مسیر تهدید موجودیت ما قرار گرفته است.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مطالب پیشنهادی