پسری که هاف لایف 2 را دزدید؛ داستان پشت پرده ی سرقت 250 میلیون دلاری
6 صبحِ هفتمین روز از ماه مه سال 2004، اَکسل گِمب (Axel Gembe) در شهر کوچک شونا ایم شوارتزوالد، واقع در آلمان، از خواب بیدار شد و خود را در محاصره ی افسران پلیس یافت. سلاح های ...
6 صبحِ هفتمین روز از ماه مه سال 2004، اَکسل گِمب (Axel Gembe) در شهر کوچک شونا ایم شوارتزوالد، واقع در آلمان، از خواب بیدار شد و خود را در محاصره ی افسران پلیس یافت. سلاح های اتوماتیک سرش را نشانه رفته بودند و جمله ی "از تخت بیا پایین، به کیبورد دست نزن" در گوشش صدا می کرد.
گمب دقیقا می دانست دلیل حضور پلیس ها چیست اما به هر حال، با چشمان نیمه باز خود، سوال اش را از آنان پرسید.
در پاسخ گفته شد که: "به تو اتهام هک کردن شبکه ی شرکت والو، دزدیدن بازی هاف لایف 2، انتشار غیر قانونی آن در اینترنت و ایجاد ضرر مالی 250 میلیون دلاری زده شده. لباست را بپوس"
هفت ماه قبل، در 2 اکتبر 2003، مدیر کمپانی والو، گِیب نیووِل (Gabe Newel)، در شهر بزرگ سیاتل، واقع در شمال غرب آمریکا، از خواب بیدار و متوجه شد که سورس کد بازی کمپانی اش، که چیزی در حدود 5 سال صرف ساخت آن شده بود، در اینترنت و به صورت غیر قانونی پخش شده است.
بازی قرار بود چند هفته بعد منتشر شود، اما تیم سازنده 12 ماه از برنامه عقب بود. هاف لایف 2 قرار بود تاخیر بخورد و هنوز خبر آن از سوی گیب نیوول اعلام نشده بود. انتشار غیر قانونی بازی در اینترنت، آن هم در این شرایط، نه تنها از لحاظ مالی بسیار تهدیدآمیز بود، بلکه رسوایی بزرگی هم برای شرکت والو به دنبال داشت.
در ادامه با دیجیاتو همراه باشید.
بعد از گذشت چند لحظه از زمانی که نیوول به این مسائل فکر کرد، رگباری از سوالات مختلف در ذهنش مطرح شد. این اتفاق چطور افتاده؟ انتشار غیر قانونی بازی از سوی یکی از کارکنان شرکت بوده؟ کدام یک از اعضای تیم با وجود سال ها تلاش، حاضر شده که تمام پروژه را در لحظات آخر به خطر بیندازد؟
اگر این کار از داخل شرکت انجام نشده، پس چطور اتفاق افتاده؟ آیا کسی توانسته به سرورهای داخلی والو دسترسی پیدا کند؟
اما مهم ترین سوال نیوول همان سوالی بود که هر کسی که قربانی سرقت می شود، بیش از هر چیز به دنبال پاسخ آن می گردد: "چه کسی این کار را کرده است؟"
پسر جامعه گریز
گمب امروز توضیح می دهد که: "من زمانی وارد کار هک شدم که خودم قربانی آن بودم. در آن زمان، نرم افزاری وجود داشت که به ظاهر، با استفاده از الگوریتم های مختلف، کدهای بازی وارکرفت 3 را تولید می کرد و من آنقدر احمق بودم که آن را اجرا کردم. معلوم شد که نرم افزار یک sdbot بود؛ بدافزار محبوبی که در آن زمان برای مقاصد جمعی مورد استفاده قرار می گرفت."
پسر جوان آلمانی خیلی زود فهمید که چه چیزی روی کامپیوترش نصب کرده است. اما به جای حذف بدافزار و فراموش کردن آن، با استفاده از مهندسی معکوس، متوجه شیوه ی عملکرد و تاثیر آن روی کامپیوتر شد.
این کار، او را به یک سرور IRC رساند که بدافزار از طریق آن در حال کنترل بود. با دنبال کردن رد پای بدافزار، گمب توانست پدید آورنده ی آن را بیابد. گمب به جای این که با سازنده مقابله کند، شروع کرد به پرسش سوالاتی درباره ی بدافزار. او نقشه ای در سر داشت.
گمب توضیح می دهد: "با اینکه در حال حاضر من صاحب یک اکانت 2000 یورویی استیم هستم اما در آن زمان نمی توانستم از پس هزینه های خرید بازی بر بیایم."
"بنابراین من بدافزار جدیدی کدنویسی کردم که به کمک آن، CD Key عناوینی که می خواستم بازی کنم را می دزدیدم و برنامه ام خیلی زود به یکی از برجسته ترین بدافزارهای موجود در آن زمان تبدیل شد؛ بیشتر به این خاطر که برای نوشتن آن، از نقاط آسیب پذیر و پچ نشده ی ویندوز استفاده کرده بودم."
"فریمن را دنبال کن!"
با کشف رخنه ی به وجود آمده در سرورهای والو، نیوول به این فکر افتاد که ابتدا به پلیس مراجعه کند و سپس به گیمرها.
نیمه شب 2 اکتبر 2003، نیوول پستی تحت عنوان "من به یک همکار در بخش فعالیت های اجتماعی نیاز دارم" در فروم رسمی هاف لایف 2 منتشر کرد.
او این اتفاق را تایید کرد و گفت: "بله، سورس کدی که منتشر شده، سورس کد بازی هاف لایف 2 است." نیوول خیلی خلاصه در نوشته ی خود، خاطر نشان کرد که ولو تا به حال توانسته است در مقابل ضررهای این اتفاق مقاومت کند.
نیوول توضیح داد که شخصی نامعلوم، حدود 3 هفته قبل، توانسته بوده به اکانت ایمیل او دسترسی پیدا کند. نه تنها این، بلکه کی لاگر [نرم افزاری برای ذخیره ی کلیدهای فشار داده شده بر روی کیبورد] هم بر روی برخی از دستگاه های شرکت نصب شده بوده است. بنابر سخنان نیوول، این کی لاگرها به صورت انحصاری برای حمله به والو طراحی شده بودند، چرا که توسط هیچ آنتی ویروسی شناخته نشدند.
هر کسی که این حملات را انجام داده باهوش، توانا و به صورت خاص به شرکت والو علاقه مند است. اما چرا؟
لحظه ی ورود
طراحی بدافزار از سوی گمب، نوعی جرم محسوب می شد و نمی توان ضررها و خسارات آن را زیر سوال برد؛ اما مسئله اینجاست که این جرم بیشتر به دلیل علاقه ی وی به بازی های کامپیوتری بود تا درآمد مالی غیر قانونی.
نسخه ی اول هاف لایف، بازی مورد علاقه ی وی بود. در سال 2002، مثل تمام طرفداران این سری بازی، گمب به شدت به دنبال اطلاعات بیشتر درباره ی نسخه دنباله ی هاف لایف بود. ایده ی کار هم از همین جا به وجود آمد. اگر گمب می توانست وارد شبکه ی ولو شود، ممکن بود بتواند به اطلاعاتی درباره ی بازی دست یابد که هیچکس پیش از این، اطلاعی از آن ها نداشته است.
به عنوان کسی که از لحاظ اجتماعی بسیار گوشه نشین و در شرایط سختی تربیت و بزرگ شده بود، گمب با دریافت این اطلاعات می توانست برای خود اسم و رسمی در جامعه ی گیمرها، که آن را به عنوان خانواده ی خود پذیرفته بود، به دست آورد. بنابراین ارزش امتحان کردن را داشت.
گمب می گوید: "واقعا انتظار نداشتم که موفق شوم. اما اولین ورودم به شبکه ی والو آسان بود. در واقع، کاملا اتفاقی انجام شد."
"من داشتم شبکه ی والو را بررسی می کردم تا بتوانم به وب سرورها دسترسی پیدا کنم؛ چرا که فکر می کردم ممکن است اطلاعات مربوط به بازی، در آن جا نگهداری شود. مسلما شبکه ی والو از بیرون کاملا امن بود اما نقطه ضعف اش این بود که سرور-نام آن ها به AXFRهای ناشناخته، اجازه ی ورود می داد که باعث شد بتوانم اطلاعاتی جزئی به دست آورم."
AXFR مخفف Asynchronous Full Zone Transfer بوده و ابزاری است برای بک آپ گیری اطلاعات سرور اصلی روی یک سرور DNS. اما این ابزار، هم چنین توسط هکرها به عنوان پروتکل استفاده می شود تا بتوانند نیم نگاهی به داده های وب سایت ها بیندازند. با انتقال این اطلاعات، گمب توانست نام تمام ساب دامین های سایت ValveSoftware.com را به دست آورد.
گمب می گوید: "هنگام بررسی پورت ها، سرور جالبی پیدا کردم که در شبکه ی والو قرار داشت اما نام شرکت Tangis روی آن بود؛ شرکتی که فعالیت عمده اش به دستگاه های کامپیوتری پوشیدنی مربوط می شد."
"وب روت این سرور توسط عموم قابل نوشتن و دستکاری بود و برای همین توانستم اسکریپت های ASP را آپلود و از طریق وب سرور اجرا کنم. والو از طریق شبکه اش این سرور را فایروال نکرده بود."
گمب توانسته بود در اولین تلاش اش برای ورود به شبکه ی والو، یک تونل محافظت نشده بیابد و از آن استفاده کند.
او توضیح می دهد که: "نام کاربری PDC شرکت والو با یک پسوورد خالی ساخته شده بود. این موضوع به من اجازه داد که پسووردهایِ درهم سیستم را حذف کنم. در آن زمان انستیتوی تکنولوژی فدرال زوریخ، نوعی کِرَک کننده آنلاین برای پسووردهای درهم ارائه می داد؛ بنابراین توانستم پسووردها را در زمانی کوتاه کرک کنم."
"زمانی که توانستم این کار را بکنم... خب، یه جورایی، به کلید قلمروی والو دست پیدا کردم."
گرفتاری
در این زمان، گمب نگران پوشاندن رد پای ورود خود نبود. تا به این جای کار، او چیزی برای پنهان کردن نداشت اما می خواست مطمئن شود که هنگام گشت و گذار بیشترش در شبکه ی والو، ناشناخته و نامعلوم باقی بماند.
او می گوید: "تمام چیزی که در زمان به آن اهمیت می دادم این بود که از شبکه بیرون انداخته نشوم. اما من به میزان تقریبا نامحدودی سرور پروکسی دسترسی داشتم؛ بنابراین جای نگرانی نبود. اولین کار من پیدا کردن یک هاست بود که بتوانم از طریق آن، نوعی مخفیگاه برای برای خودم بسازم."
گمب شروع به زیر و رو کردن شبکه برای اطلاعات بیشتر درباره ی بازی نمود. او در ابتدا توانست به یک سری مستندات مربوط به طراحی و چند نوشته درباره ی ساختار بازی دست یابد. این چیزی بود که او به دنبال اش بود. این دلیل حضور او در شبکه ی والو نیز به حساب می آمد.
با گذشت یک هفته، گمب فهمید که هیچکس در والو، متوجه حضور او در شبکه ی شرکت نشده؛ بنابراین شروع به پیشروی بیشتر کرد.
در همین زمان بود که او توانست به پاداش کارش دست پیدا کند: سورس کد بازی ای که برای سال های طولانی منتظر انجام آن بود. وسوسه ی بزرگی تمام وجودش را فرا گرفت. در 19 سپتامبر 2003، گمب دکمه ی دانلود را فشرد و به تاج طلای والو دست پیدا کرد.
گمب می گوید: "دسترسی به سورس کد، به لطف کلاینت شرکت Perforce به راحتی انجام شد اما کلاینت SourceSafe استفاده شده برای دیتای بازی، افتضاح بود."
"به خاطر همین، من کلاینت مربوط به خودم را نوشتم که خودش مکانیزم های انتقال مربوط به TCP را انجام می داد؛ فایل های تغییر داده شده را با درهم سازی شان تشخیص می داد و تغییرات را منتقل می کرد."
"بازی روی کامپیوتر من اجرا نمی شد. بنابراین برخی از کدها را تغییر دادم تا بتوانم آن را روی حالت ابتدایی، بدون شیدر (سایه زنی ها) یا هر چیز دیگری، اجرا کنم؛ اما بازی اصلا در این حالت سرگرم کننده نبود. هم چنین، من تنها بدنه ی اصلی بازی را در اختیار داشتم. سازندگان انشعاب های زیادی در روند توسعه ی بازی پدید آورده بودند که من حتی فرصت نمی کردم شروع به بررسی تک تک آن ها بکنم."
امروز، گمب ادعا می کند که خودش کسی نیست که سورس کد بازی را روی اینترنت آپلود کرده است. اما این مسئله را هم رد نمی کند که خودش آن را به دست دیگران رسانده.
او می گوید: "من همه ی جوانب موضوع را در نظر نگرفتم. برای من در آن زمان مسئله ی رجزخوانی و لاف زدن برای دیگر همکارانم، مهم بود. اما شخصی که سورس کد را در اختیارش گذاشتم به من اطمینان داده بود که آن را برای خودش نگه می دارد؛ اما نگه نداشت."
زمانی که بازی بر روی سایت BitTorrent قرار گرفت دیگر راه برگشتی نبود.
گمب می گوید: "آب بر روی زمین ریخته شده بود و دیگر نمی شد آن را جمع کرد. هیچکس نمی تواند روند اینترنت را متوقف کند."
نامه ی سرخ
پاسخ گیمرها به تقاضای نیوول مختلف بود. در حالی که بسیاری نسبت به سرقت بازی اظهار همدردی می کردند، عده ای والو را به خیانت متهم کردند؛ چرا که باعث شده بود آن ها باور کنند که بازی برای انتشار، در اواخر سال 2003 آماده است.
با وجود یک سری سرنخ، هیچکس نمی توانست اطلاعاتی درباره ی کسی که این جرم را مرتکب شده بود به دست آورد. FBI هم در ماجرا و تحقیق درباره ی مسئله درگیر شد، اما هیچ چیز پیدا نکرد.
در همین حال، تیم شرکت والو، که در چند ماه اخیر زیر فشار کار خرد شده بود، با انتشار غیرقانونی بازی، به وضعیتی وخیم دچار شد. ساخت بازی در هر ماه، هزینه ای 1 میلیون دلاری روی دست شرکت می گذاشت و هنوز تا اتمام پروژه، زمان زیادی باقی مانده بود. انتشار بازی، نه تنها ضرر مالی به شرکت وارد کرد بلکه باعث شد تیم خسته ی سازنده ی بازی هم، اشتیاق خود را از دست بدهد. حتی یکی از طراح های جوان شرکت از نیوول پرسید: "این اتفاق باعث نابودی شرکت میشه؟"
در ساعت 6 و 18 دقیقه ی صبح روز 15 فوریه 2004، مدیر عامل اجرایی والو، ایمیلی با موضوع خالی از فردی به نام "شخص مورد نظر" دریافت کرد.
نویسنده ی ایمیل در ابتدا نوشته بود "سلام گیب" و بعد از آن، خود را مسئول نفوذ به شبکه ی والو از چند ماه قبل معرفی کرد.
نیوول در ابتدا مطمئن نبود که می تواند حرف های نویسنده ی ایمیل را باور کند یا خیر. اما دو فایل از مستندات بازی، در ایمیل ضمیمه شده بودند؛ مستنداتی که تنها در بخش های خصوصی سرورهای والو وجود داشت و کسی به جز هکر اصلی نمی توانست به آن ها دسترسی داشته باشد. این موضوع سبب شد که ادعای فرستنده، معتبر در نظر گرفته شود.
تله گذاری
ممکن است بپرسید که چرا گمب آن ایمیل را فرستاد؟ خود او می گوید: "به خاطر این که از اتفاق افتاده شرمنده بودم. می خواستم آن ها بدانند چه کسی این کار را کرده، و انگیزه ی من از کل ماجرا، وقوع اتفاقاتی که افتاد، نبود."
اما این، همه ی چیزی نبود که گمب به دنبال آن بود. مرد جوان متوجه شد که می تواند از جرمی که مرتکب شده، موقعیت مناسبی برای خود و والو فراهم کند. در یک ایمیل جداگانه، او از نیوول خواست که برایش شغلی در والو در نظر بگیرد.
گمب می گوید: "من در آن زمان خیلی ساده لوح بود. کار کردن در یک شرکت بازی سازی رویای من بوده و هست؛ بنابراین درخواستم را مطرح کردم. امیدوار بودم که آن ها بتوانند کاری که کرده بودم را ببخشند؛ خصوصا به خاطر این که عمدی در کار نبود."
در عین ناباوریِ گمب، نیوول چند روز بعد، ایمیلی به او فرستاد و به درخواستش جواب مثبت داد؛ والو به این پیشنهاد علاقه مند بود. نیوول در ایمیل از گمب پرسیده بود که آیا با یک مصاحبه ی تلفنی موافقت می کند یا خیر.
اما دلیل اصلی پیشنهاد مصاحبه ی تلفنی، این نبود که صلاحیت گمب برای یکی از مشاغل درون شرکت والو تایید شود، بلکه آن ها به دنبال یک اعتراف ضبط شده از سوی وی، برای پذیرفتن مسئولیت انتشار غیر قانونی بازی بودند. این یکی از شگردهای قدیمی FBI به شمار می رود و طراحی شده است که با برانگیختن حس غرور طرف مقابل، از وی اعتراف بگیرد.
گمب به این موضوع مشکوک شده بود اما این تفکرات را کنار گذاشت و خودش هم می گوید: "من به بهترین اتفاقات امیدوار بودم. راستش در آن زمان نمی توان گفت که باهوش ترین بچه ی جهان بودم و اشتباهات زیادی می کردم!"
گمب به یاد می آورد که مصاحبه ی تلفنی توسط آلفرد رینولدز، سازنده ی بازی کانتر استرایک و استیم، و اریک وُلپا، نویسنده ی بازی پورتال، انجام شد. اما او هم چنین معتقد است که امکان دارد در یادآوری این موضوع اشتباه کرده باشد (در واقع، وُلپا می گوید در آن زمان، هنوز به عضویت کمپانی در نیامده بود).
"در ابتدا، آن ها از من خواستند که توضیح دهم چطور وارد شبکه ی والو شدم. همه چیز را با جزییات کامل تعریف کردم. بعد، آن ها از من درباره ی تجربیات و مهارت هایم پرسیدند. هنوز به یاد می آورم که چقدر از تسلط من به زبان انگلیسی و صحبت بدون لهجه ام غافلگیر شده بودند."
هر سه ی آن ها به مدت 40 دقیقه با یکدیگر صحبت کردند. تمام احساس پشیمانی گمب در حضور افرادی که به عنوان قهرمانان خود می شناخت، از بین رفته بود. اما همه این ها، در مقابل احساس هیجانی که به گمب هنگام دریافت دومین دعوت نامه برای مصاحبه دست داد، قابل قیاس نیستند. این بار او به یک ملاقات حضوری در ستاد مرکزی والو، واقع در سیاتل و خاک آمریکا، دعوت شده بود.
با توجه به اینکه این دعوت یک تله بود، والو و FBI باید علاوه بر گمب، برای پدر و برادر وی نیز، ویزا تهیه می کردند؛ چرا که او درخواست داده بود که آن ها نیز او را در آمریکا همراهی کنند. اما هنوز نگرانی هایی درباره ی دسترسی مداوم گمب به سرورهای والو و احتمال خرابی های بیشتر از سوی وی وجود داشت. بنابراین FBI با پلیس آلمان تماس گرفت و آن ها را در جریان نقشه ی خود قرار داد.
بزرگراه شماره 17
مدت کوتاهی بعد از این بود که گمب خودش را در محاصره ی لوله های تفنگ یافت. او لباس اش را پوشید و به طبقه ی پایین رفت. در حالی که پلیس ها او را همراهی می کردند، وارد راهروی باریک خانه ی پدرش شد.
گمب پرسید: "می توانم قبل از رفتن چیزی بخورم؟"
و یکی از پلیس ها پاسخ داد: "مشکلی نیست."
گمب یکی از چاقوهای آشپرخانه را برداشت تا تکه ای نان ببرد. او می گوید:"وقتی چاقو را برداشتم همه ی پلیس ها اسلحه هایشان را بالا آوردند و من را هدف گرفتند."
بعد از نوشیدن یک فنجان قهوه و کشیدن یک نخ سیگار، گمب سوار ون پلیس شد و خودرو به طرف یکی از ایستگاه های محلی پلیس شروع به حرکت کرد. در آن جا، رییس پلیس به استقبال او رفت، به چشمانش خیره شد و گفت: "می دانی چقدر خوش شانسی که قبل از این که سوار آن هواپیما شوی، آوردیمت اینجا؟"
گمب به مدت 3 ساعت توسط پلیس آلمان مورد بازجویی قرار گرفت. او می گوید: "بیشتر سوالاتی که از من پرسیدند مربوط به کرم کامپیوتری 'ساسر' بود." کرم ساسر در آن زمان، بدافزار قدرتمندی بود که نسخه های آسیب پذیر ویندوزهای اکس پی و 2000 را دچار مشکل می کرد.
"بنابر دلایل خاصی، پلیس فکر می کرد ارتباطی بین من و ساسر وجود داشت که البته من این اتهام را رد کردم. ساسر در صدر خبرها قرار داشت و برنامه نویس آن، سوئن جاشان، در همان روز و هم زمان با من، در یک عملیات هماهنگ، دستگیر شد؛ چون که آن ها فکر می کردند ممکن است بتوانم به او هشدار دهم."
"باتی (Bot) که من نوشته بودم از همان نقطه ی آسیب پذیر در سرویس LSASS استفاده می کرد که سوئن هم استفاده کرده بود، البته با این تفاوت که بات من باعث کرش سیستم میزبان نمی شد. بنابراین حدس می زنم آن ها فکر می کردند من کد اکسپلویت [مخرب] ساسر را به او داده بودم. البته این موضوع را رد کردم و به آن ها گفتم من هیچوقت چنین کد به درد نخوری نمی نویسم"
بعد از این که پلیس متوجه شد ارتباطی میان گمب و کرم ساسر وجود ندارد، شروع کرد به پرسش سوال درباره ی شرکت والو.
"من می توانستم از پاسخگویی امتناع و درخواست وکیل کنم اما در عوض تصمیم گرفتم که هر چیزی که می دانستم را کامل و صادقانه به آن ها بگویم؛ که به نظرم از این کار استقبال کردند." او ادامه می دهد: "کسی که از من بازجویی می کرد از من خوشش آمد و گفت: تو مثل بقیه ی آدم هایی که اینجا می آیند عوضی نیستی."
"آن بخش از اداره ی پلیس مسئولیت رسیدگی به مجرمان کودک آزاری را بر عهده داشت."
"حدس میزنم دلیل صداقت من در آن زمان، این بود که فکر نمی کردم کار چندان اشتباهی انجام داده باشم."
گمب به صورت موقتی و به مدت 2 هفته در بازداشت باقی ماند. او زمانی آزاد شد که پلیس تشخیص داد قرار نیست از کشور خارج شود؛ البته به این شرط که 3 بار در هفته، هر هفته و به مدت 3 سال تا فرا رسیدن زمان دادرسی، به آن ها مراجعه کرده و اعلام حضور می کرد.
بخشندگان
گمب در حالی که منتظر فرا رسیدن روز دادگاه اش بود، به سختی تلاش کرد که روند زندگی اش را تغییر دهد. او دوره ی کارآموزی گذراند و شغلی در رابطه با بخش امنیتی و نوشتن اپلیکیشن ویندوز برای اداره ی سیستم های امنیتی، اجرای دیتابیس و کارهای مدیریتی سرور به دست آورد.
محاکمه ی اکسل گمب، 7 ساعت به طول انجامید. هیچکس از والو در محاکمه حاضر نبود؛ هر چند که سر و کله ی یک نفر از وال استریت ژورنال پیدا شد. گذشته از رخنه ی امنیتی گمب، در دادگاه هیچ مدرکی دال بر مسئولیت وی در قبال انتشار سورس کد بازی هاف لایف 2 در اینترنت، وجود نداشت.
البته، گمب ورود به شبکه ی والو را پذیرفت. قاضی او را به 2 سال عفو مشروط محکوم کرد. این حکمِ نسبتا آسان گیرانه، با استناد به کودکی سخت و تلاش چشمگیر وی برای تغییر رویه ی زندگی اش، صادر شد.
تا زمان اجرای محاکمه ی گمب، هاف لایف 2 توانست 8.6 میلیون کپی در سراسر جهان به فروش برساند و به نظر می رسید موفقیت اش تحت تاثیر انتشار غیر قانونی بازی در 4 اکتبر 2003، قرار نگرفت.
امروز گمب 32 سالش است. چیزی بیش از یک دهه از این اتفاق گذشته و وی هم چنان از وقایع مربوط به هاف لایف 2 پشیمان به نظر می رسد.
او می گوید: "من ساده لوح بودم و کارهایی کردم که هیچوقت نباید می کردم. کارهای بسیار بهتری وجود داشت که می توانستم وقتم را صرف آن ها کنم. من از مشکلاتی که برای هاف لایف 2 و ضررهای مالی ای که برای والو به وجود آوردم، متاسفم. هم چنین من بابت ضررهای مالی وارده به برخی دانشگاه ها هم پشیمانم؛ چرا که از آن ها برای آزمایش سریع بدافزارم استفاده نمودم."
"به طور کل، من بابت تمام کارهای غیر قانونی ام در آن زمان پیشمانم... و هم چنین از این پیشمانم که هیچ کار ارزشمندی پیش از دستگیری ام انجام ندادم."
اما درباره ی مردی که از او سرقت شد چه؟ امروز اکسل گمب چه حرفی برای گفتن به گیب نیوول دارد؟
"حرف من این است: خیلی خیلی بابت کاری که با تو کردم متاسفم. هیچوقت قصد نداشتم به تو ضرر بزنم. اگر می توانستم زمان را به عقب برگردانم حتما این کار را انجام نمی دادم. هنوز هم فکر کردن به این ماجرا من را ناراحت می کند. من عاشق این بودم که بایستم و کاری که در آن مهارت داری را تماشا کنم اما در نهایت همه چیز را خراب کردم."
"تو بازیساز مورد علاقه ی منی و من همیشه بازی های تو را خواهم خرید."
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
الان وقتشه که نسخه ای جدید از این بازی ساخته بشه
چرا باید نوشتن بدافزار جرم باشه ؟ این همه شرکت در دنیا مشغول ساخت اسلحه و جنگ افزار هستند کسی با اونا کاری نداره !
دولت ها به صورت مخفیانه مشغول استفاه از بد افزار های خودشون هستند کسی کاری نداره ولی وقتی یه شخص این کارو بکنه جرم محسوب میشه !
باید با استفاده بد افزار مقابله شه نه سازندش !
اگه چنین افرادی این کارو نکنن هیچوقت نکات امنیتی به پیشرفتگی امروز نمرسید ! اگه هکر ها نباشن ضعف سیستم ها برای سال ها مخفی خواهد موند !
هک و اکسپولایت نویسی هنر دنیایی سایبر هستش نباید با سازنده های این کدها به صورت یه مجرم برخورد شه !
من 7 سالگی سیگارو ترک کردم چه ربطی به بچه بودن داره