بررسی بازی The Witness؛ هزارتوی بی انتها
صنعت بازی سازی، امروزه به یکی از پردرآمدترین و قدرتمندترین صنایع بدل گشته. ناشر ها و استودیوهای بزرگی که چرخ این صنعت را می گردانند، در طول یک سال، صدها بازی با رنگ و لعاب ...
صنعت بازی سازی، امروزه به یکی از پردرآمدترین و قدرتمندترین صنایع بدل گشته. ناشر ها و استودیوهای بزرگی که چرخ این صنعت را می گردانند، در طول یک سال، صدها بازی با رنگ و لعاب های مختلف عرضه کنند.
شاید موفقیت تجاری روز افزون این صنعت، موجب افزایش کیفی و کمی بازی ها باشد، اما اگر بخواهیم کمی منفی باف، یا شاید هم حقیقت نگر باشیم، با یک نگاه به عناوین مختلف می بینیم که بازی های AAA، روز به روز تکراری تر می شوند و فقط جنبه درآمدزایی به خود می گیرند. عرضه سالانه بسیاری از سری های نام دار و در نتیجه افت کیفیت شان، کمبود محتوا در بازی ها و قیمت گذاری گزاف محتویات اضافه برای یک بازی، بیشتر موجب ترس و نگرانی مصرف کنندگان این صنعت شده تا آرامش خاطرشان.
اما برخی توسعه دهندگان و استودیو ها هستند که در این تاریکی، سراغ تجربه های جدید می روند، سعی می کنند کاری انجام دهند که تا کنون کم تر دیده شده، سعی می کنند یک عنوان انقلابی خلق کنند. The Witness هم یکی از همین دسته بازی هاست. عنوانی که در آن نه خبری از سلاح و دشمن است و نه صحنه های سینمایی خیره کننده. The Witness فقط روی یک محور استوار است و آن هم چیزی نیست جز پازل!
شاید گنجاندن بیش از 600 پازل در یک بازی، در نگاه اول خسته کننده باشد و مخاطبین با تعجب بگویند چطور چنین بازی ای کشش کافی را دارد؟ سازندگان The Witness چه ترفند هایی در بازی خود سوار کرده اند که بتوانند گیمر ها را به سمت بازی خود جذب کنند؟ برای مطالعه بررسی عنوان The Witness، در ادامه با دیجیاتو همراه باشید.
ویتنس بدون هیچ گونه توضیح و پیش زمینه داستانی، شما را در یک جزیره رها می کند، چند قدم که طی می کند، به یک پازل می رسید که به سادگی حل می شود، چند قدم دیگر و یک پازل دیگر، شما در ویتنس ممکن است ساعت ها پازل حل کنید، بدون این که اصلا متوجه شوید چرا در یک جزیره، تک و تنها گرفتار و محکوم به پازل حل کردن شده اید، اما سوال دیگری که برای شما پیش می آید این است، چرا همگی این پازل ها، بر اساس هزارتو طراحی شده اند؟
عجیب، اما واقعی! تمامی پازل هایی که در ویتنس پیدا می کنید، تمامی آن ها، هزارتو هایی هستند که روی یک سری پنل نقش بسته اند، به این معنی که شما باید از یک نقطه درون این پنل شروع کنید و راه خود را به نقطه دیگری بیابید! متکی بودن تمامی گیم پلی بازی بر روی پازل ها عجیب بود، و هزار تو بودن تمامی آن ها عجیب تر!
اما چیزی که ویتنس در آن فوق العاده عمل کرده و به گیم پلی عمق بخشیده، این است که هر سری از پازل ها، قوانین خاص خود را دارند، برای مثال، پازل های نخستین، ساده و معمولی هستند، فقط باید از یک نقطه به نقطه دیگری برسید! به مرور راه ها زیادتر و برخی از آن ها بسته می شوند و شما باید راه درست را پیدا کنید.
جلوتر که بروید، باز هم مکانیزم های دیگری به این پازل ها اضافه می شوند. در برخی از قسمت های مسیر، نقاط سیاهی گنجانده شده شده که باید مسیر شما حتما از این نقاط بگذرد. در برخی دیگر، مربع ها با سیاه و سفید رنگ آمیزی شده اند و مسیری که شما طی می کنید باید حتما پنل را به دو قسمت تقسیم کند، بخشی برای مربع های سفید و بخشی برای مربع های سیاه.
نکته جالب در مورد Witness این است که به شما کوچک ترین راه نمایی ای برای حل پازل ها نمی کند، بلکه ویتنس بازیکن را فردی با قدرت تصمیم گیری، حل مساله و تفکر منطقی فرض کرده و از اون می خواهد که خودش قوانین هر پنل را پیدا کند. برای همین است که حل کردن پازل ها در ویتنس، نه فقط شامل تفکر برای حل کردن پازل و پیدا کردن مسیر، بلکه شامل تفکر برای وضع قانونی می شود که در پازل ها صدق کند.
به همین دلایل، حل کردن هر پازل در ویتنس، حس خارق العاده ای به بازیکن می دهد، حسی که در کمترین بازی پازل محوری تا کنون آن را تجربه کردید. همین حس خوب، در گیمر کشش ایجاد می کند که سراغ پازل های جدید تر بروند. هنگامی که گیمر توانست قانونی برای پازل ها وضع کند، این قانون تقریبا بدون تغییر باقی می ماند و می توان از آن برای پازل های دیگر استفاده کرد. اما در پازل های سخت تر، قوانین با یکدیگر ترکیب می شوند و چالش بیشتری را ایجاد می کنند.
ایده کلی قوانین حل برخی پازل ها در برخی از نقاط جزیره یافت می شود. یا در غالب تصاویر، یا فایل های صوتی. جست و جو و گشت و گذار نقش بسیار مهمی در ویتنس دارد، چه برای پیدا کردن خود پازل ها و چه برای کسب دانش برای یافتن قوانین حل شان. تمامی محیط The Witness از همان ابتدا، برای گشت و گذار آزاد است؛ این آزادی عمل، بخش مهمی از ساختار ویتنس را تشکیل داده. هر قسمتی از این جزیره بزرگ، خانه ی یک نوع از پازل هاست که هر کدام قوانین مخصوص به خودشان را دارند.
لزوما قرار نیست هر قانون به راحتی پیدا و هر پازلی به راحتی حل شود. ویتنس از گیمر انتظار دارد فردی با صبر و حوصله باشد و روی حل پازل ها بیش از حد اصرار نکند، بلکه در صورتی که دید نمی تواند از پس حل پازلی بر بیاید، به سراغ پازل های دیگر برود و شانس خود را بیازماید، و هر وقت توانست قوانین لازم را پیدا کند، به سراغ پازل های سخت تر برود.
ویتنس تقریبا 650 پازل دارد اما تمامی آن ها به آسانی پیدا نمی شوند و جلوی چشم نیستند. ساختار بازی به گونه ای است که شاید بعد از حل 500 پازل، بازی به پایان برسد، اما هنوز هم مناطق مخفی و پنهانی وجود داشته باشد که بازیکن نتوانسته آن ها را بیاید. ترتیب حل پازل ها لزوما برای همگان یکسان نیست.
هرچند هر پازلی، تنها متکی به فکر و منطق نیست، بلکه برخی از آن ها خواستار آزمودن سرعت عمل شما در تصمیم گیری و حل هستند. هر پازل، مهارت خاصی از گیمر را برای حل می طلبد و برای هر شخص، این پازل ها در یک سطح سختی نیستند، همان گونه که لزوما قدرت تصمیم گیری منطقی، سرعت عمل و قدرت تمرکز یک فرد لزوما در یک سطح نیست، به همین جهت برخی پازل ها ممکن است موجب از کوره در رفتن تان شوند.
برخی پازل ها هم آن قدر راه حال های جذاب و فوق العاده ای ندارند و این عدم هم سطح بودن کیفیت شان، ممکن است موجب شود که برخی از آن ها خسته کننده و ملال آور به نظر برسند.
اگر بخواهیم یک بار دیگر گیم پلی ویتنس را مرور کنیم، باید بگوییم ویتنس در مورد کسب دانش از محیطی است که بازیکن در آن قرار دارد، و با استفاده از این دانش، گیمر باید بتواند مسائلی که در محیط قرار دارد را حل کند. و اگر بخواهد فقط خود را وقف حل مشکلات، بدون بدست آوردن دانش کافی کند، از انجام وظیفه اش باز خواهد ماند.
اگر پاراگراف بالا را دقیق تر بخوانید، می بینید که این مورد نه فقط در بازی، بلکه در زندگی روزمره ما هم صدق می کند، انسان ها باید با کسب دانش کافی به حل مشکلات شان بپردازیم و این دقیقا فلسفه پیچیده ای است که پشت ویتنس قرار دارد. بسیاری از ویدیو ها و فایل های صوتی که در ویتنس برای تان باز می شود، شاید در ظاهر به هم بی ربط و گنگ باشند، اما همگی بر روی همین مسئله تاکید دارند.
جزیره و محیط بازی، از نظر گرافیکی فوق العاده چشم نواز و زیبا طراحی شده اند، هیچ گاه چشمان شما از دیدن قسمت های مختلف این جزیره سیر نخواهد شد، اما این جزیره زیبا، راز ها و زوایایی نهان دارد که شاید بسیار مخوف و شوکه کننده باشد. محیط بازی، نه فقط محیطی برای گشت و گذار و حل پازل، بلکه خود هزار تویی است که گیمر باید در آن به دنبال کسب دانش و پرده برداشتن از راز های نهانش باشد.
نتیجه گیری
در پشت محیط زیبا اما عجیب ویتنس، فلسفه پیچیده و درس زندگی انسان آرمیده، با دیدن برخی فیلم ها و شنیدن بعضی سخنان، مو به تن تان سیخ خواهد شد. بازی کردن ویتنس، نیازمند صبر، حوصله و منطق است و اگر سعی کنید سریع آن را به اتمام برسانید، تجربه آن برای شما زجرآور خواهد بود.
در مورد این گونه بازی های مستقل (هر چند جاناتان بلو، خالق بازی، آن را بیشتر نزدیک به یک عنوان AAA می داند تا مستقل)، بیشتر توصیه می شود افرادی که خواهان یک بازی متفاوت هستند و از بازی های تکراری روزمره خسته شده اند، به سراغ تجربه شان بروند. اما در مورد The Witness، باید بگوییم هر سلیقه ای که دارید، سعی کنید به این بازی شانسی بدهید، قول می دهیم با حل اولین پازل، مجذوب آن خواهید شد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
درود مقاله خوبی بود تعریفش رو از دوستم شنیده بودم اما شنیدن کی بود مانند دیدن حتما تجربش میکنم....
میگن برای ios هم میاد، اگە قیمتش از ١٥ بیشتر نباشە حتما میگیرمش.. ما كە كنسول نداریم. ???