خودشیفتگی یا نارسیسم و هرآنچه باید در مورد آن بدانید
خودشیفتگی یا نارسیسم (Narcissism)، اولین بار توسط هاولاک الیس (Havelock Ellis) مقالهنویس و پزشک بریتانیایی در سال 1898 به عنوان یک اختلال روانی شناخته شد. خودشیفتگی، همراه با خودبینی افراطی، اعتیاد به فانتزیپردازی، سوءاستفاده از ...
بیماری خودشیفتگی یا نارسیسم (Narcissism)، اولین بار توسط هاولاک الیس (Havelock Ellis) مقالهنویس و پزشک بریتانیایی در سال 1898 به عنوان یک اختلال روانی شناخته شد. خودشیفتگی، همراه با خودبینی افراطی، اعتیاد به فانتزیپردازی، سوءاستفاده از دیگران در راستای امیال شخصی و نوعی خونسردی غیرعادی است.
نامگذاری این اختلال به شخصیت اساطیری نارسیسوس یا نارسیس (نرگس) برمیگردد که عاشق انعکاس تصویر خود در آب بود. زیگموند فروید بر این باور بود که خودشیفتگی یک مرحله طبیعی در رشد کودک است، اما در صورت بروز بعد از بلوغ، یک اختلال محسوب میشود.
در این مقاله خواهیم خواند که نارسیست ها یا خودشیفته ها چه کسانی هستند. میبینیم که اسطوره نارسیسوس یا نارسیس چیست و چه ارتباطی با این اختلال روانی دارد. سپس نظریههای روانشناسی را درباره خودشیفتگی بررسی میکنیم و با علائم و آسیبهای آن آشنا میشویم. سپس میبینیم که بیماری نارسیسم چه انواع و درجاتی دارد و با چه راهکارهایی میتوان این اختلال را درمان کرد.
نارسیست ها یا خودشیفته ها چه کسانی هستند؟
احتمالاً همه ما با افرادی توجهطلب سروکار داشتهایم که به جایگاه و تواناییهای خود بیش از حد اهمیت میدهند و برای دیگران احترام چندانی قائل نیستند. روانشناسان این افراد را خودشیفته یا نارسیست مینامند.
خودشیفتگی در یک طیف بررسی میشود. معمولاً اکثر افراد جامعه در میانه طیف و تعداد اندکی در ابتدا و انتهای آن قرار میگیرند. رابرت راسکین و کالوین اس هال (Robert Raskin and Calvin S. Hall)، پرسشنامه شخصیت خودشیفته (NPI) را در سال 1979 طراحی کردند که تا به امروز رایجترین معیار در ارزیابی این ویژگی است. پرسشنامه مذکور پاسخدهنده را در موقعیت انتخاب بین دو گزینه قرار میدهد. به عنوان مثال، از وی میپرسند که آیا «مردم همیشه اقتدار آنها را به رسمیت میشناسند» یا «مقتدر بودن برای آنها اهمیت چندانی ندارد».
افرادی که امتیاز بالایی در NPI دارند، طیف گستردهای از رفتارهای خودشیفتگی، مانند گستاخی، حس برتری بر دیگران و پرخاشگری را از خود نشان میدهند. علاوه بر این، افراد با تشخیص بالینی اختلال شخصیت خودشیفته نسبت به افراد با سایر تشخیصهای روانپزشکی یا گروههای کنترل امتیاز بیشتری در این آزمون میگیرند.
واژه خودشیفته یا نارسیست اغلب در توصیف افرادی استفاده میشود که به طور افراطی ازخودراضی هستند. اما از نظر روانشناختی، خودشیفتگی به معنای عشق ورزیدن به خود نیست. درستتر است که بگوییم افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته عاشق تصویری ایدهآل و اغراقشده از خود هستند که به آنها در گریز از اضطراب و عدماطمینان کمک میکند.
ویرایش پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (ِDSM-5) نارسیسم را اینگونه توصیف نموده است:
در زمینه ویژگیهای شخصیتی بزرگنمایی و توجهطلبی مشهود است. دچار اختلالات قابل توجهی در عملکرد شخصیت مانند نیاز افراطی به تأیید گرفتن از دیگران جهت کسب عزت نفس، استثنایی تلقی کردن خود، فقدان همدلی با سایرین و داشتن روابط عمدتاً سطحی هستند.
سایرین، افراد نارسیست را به عنوان افرادی ازخودراضی، حیلهگر، خودخواه، مدعی و طلبکار و مطالبهگر توصیف میکنند. تمامی جوانب زندگی فرد خودشیفته، از کار و دوستی تا روابط خانوادگی و عاطفی، متأثر از این تفکرند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته انعطافپذیر نیستند، تمایل دارند که دیگران را مقصر بدانند، و حتی به کوچکترین انتقادات و اختلافنظرها واکنشی تند نشان میدهند. رفتار سرد و عصبی این افراد، اطرافیانشان را به سازش و مدارا با آنها سوق میدهد تا تنش را به حداقل برسانند.
این ویژگیها در طول زمان نسبتاً پایدارند و عمدتاً به یک وضعیت پزشکی، درمانی یا مرحلهای از رشد فرد مرتبط نیستند.
با این حال، با مطالعه بیشتر در مورد اختلال شخصیت خودشیفته، میتوانید افراد خودشیفته را در زندگی خود شناسایی، از خود در برابر بازیهای آنها محافظت و مرزهای سالمتری ایجاد کنید.
اسطوره نارسیس چیست؟
معنای واژه نارسیستیک، به معنای خودشیفته، به اسطوره یونان باستان، نارسیسوس، نارسیس یا نرگس، بازمیگردد. نارسیس جوانی بود با زیبایی غیرقابلباوری که به شکلی سیریناپذیر عاشق انعکاس تصویر خود در آب شده بود.
نارسیس پسر پورهای به نام لیریوپه تسپیاس و خدای رودخانه، کفیسوس بود. تسپیاس از پیشگوی معروفی شنیده بود که تا زمانی که نارسیس تصویر خود را نبیند، زنده خواهد ماند. از این رو والدین نارسیس برای دور زدن این پیشگویی چارهاندیشی کردند و آینهها و سایر اشیایی را که ممکن بود تصویر چهره را انعکاس دهند، از بین بردند.
در 16 سالگی، نارسیس، جوانی جذاب و مورد توجه تمامی زنان یونان باستان بود؛ هرچند که به تلاشهای آنها اعتنایی نمیکرد. در این میان پورهای (نیمف) جوان به نام اِکو، معروف به تکرار گفتههای دیگران، شیفته و دلباخته نارسیس شده بود.
پیش از این، اکو خدابانوی آسمانها و ازدواج، هرا همسر زئوس، را سرگرم میکرد تا متوجه خیانتهای همسرش نشود. زمانی که هرا از تلاشهای اکو برای پوشش خیانت زئوس آگاه شد، نفرین کرد که اکو تکلم خود را از دست دهد، مگر در تکرار حرف دیگران. پس از این ماجرا، اکو شرمنده و ناتوان در برقراری ارتباط، خود را در غاری در اعماق جنگل حبس کرد.
در همین حین، اکو که دیوانهوار عاشق نارسیس بود، او را در جنگل دنبال میکرد تا بتواند احساسات عمیق خود به او را بازگو کند؛ اگرچه با وجود نفرین هرا، این کار ممکن نبود. لذا تلاش کرد تا به کمک طبیعت و حیوانات به نارسیس ابراز عشق کند. هرچند با تمسخر نارسیس مواجه شد. اکو، غمگین و دلشکسته، راهی غاری شد تا بقیه عمر خود را در تنهایی سپری کند. با این حال، قبل از مرگ، به درگاه نمسیس، الهه انتقام و عدالت الهی، دعا کرد که نارسیس را نفرین کند تا فقط بتواند عاشق بازتاب تصویر خود شود.
نارسیس جوان روزی به رودخانه استیگیان رفت تا کمی خنک شود. اما ناگهان انعکاس خود را در آب دید و عاشق آن شد. همانند عشق اکو، احساس نارسیس به خود چنان آتشین بود که از خوردن و آشامیدن دست کشید و تنها به تصویر خود نگاه میکرد. علاقه او به خود تبدیل به جنون شد. در نهایت، نارسیس آنقدر به آب نزدیک شد که سقوط کرد و در آب غرق شد.
پورهها میخواستند او را دفن کنند اما جسدی نیافتند. در کنار رودخانه، جایی که نارسیس به خود مینگریست، گلی زیبا ظاهر شد که گویی نظارهگر خود در آب بود؛ این گل نارسیس یا نرگس نام گرفت.
روانشناسی و ریشهیابی خودشیفتگی
اختلال شخصیت خودشیفته در میان مردان رایجتر از زنان است و اغلب در سنین نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع میشود؛ اگرچه برخی از کودکان ویژگیهای خودشیفتگی را از خود نشان کیدهند، اما ممکن است این پدیده صرفا اقتضای سن آنها باشد.
اگرچه علت ابتلا به اختلال شخصیت خودشیفته مشخص نیست، برخی از محققان بر این باورند که ت.جه و تحسین بیش از حد والدین شیوههای فرزندپروری بسیار محافظهکارانه یا غفلتآمیز، به خصوص در مورد کودکانی که به صورت بیولوژیکی آسیبپذیرند، ممکن است در ابتلا به خودشیفتگی تاثیرگذار باشند. این احتمال نیز وجود دارد که ژنتیک و نوروبیولوژی نیز در ایجاد این اختلال نقش داشته باشند.
نظریه کوهوت و کرنبرگ درباره اختلال نارسیسم
نظریههای بالینی خودشیفتگی، مانند نظریههای هاینز کوهوت (Heinz Kohut) و اتو کرنبرگ (Otto Kernberg)، روانکاوان اتریشی، بر این باور استوارند که بیناری نارسیسم در بزرگسالان ریشه در تجربیات اولیه کودکی آنها دارد. کوهات و کرنبرگ، هر دو اختلالات در روابط اجتماعی اولیه (رابطه با والدین) را به عنوان دلیل پیدایش اختلال شخصیت نارسیست در بزرگسالی میدانند. همچنین، هر دو، ماهیت خودشیفتگی را به عنوان نقصی در رشد یک «خود» سالم میشناسند. به گفته کوهوت، خود کودک از طریق تعامل با دیگران (در درجه اول مادر) رشد میکند و به بلوغ میرسد و در نتیجه کودک این فرصت تأیید شدن و ارتقا یافتن را مییابد.
نظریه فروید درباره خودشیفتگی
در سال 1914، زیگموند فروید مقالهای با عنوان مقدمهای بر خودشیفنگی منتشر کرد. فروید مجموعه نسبتاً پیچیدهای از ایدههایی را پیشنهاد کرد که در آنها باور داشت که خودشیفتگی به این بستگی دارد که آیا میل جنسی (انرژی نهفته در پشت غرایز بقای هر فرد) به درون خود یا به بیرون و به سمت دیگران هدایت میشود. او احساس میکرد که نوزادان تمام میل جنسی را به سمت داخل هدایت میکنند، حالتی که او از آن به عنوان نارسیسم اولیه یاد میکرد.
بخش مهم دیگر نظریه فروید این ایده است که این عشق به خود میتواند به شخص یا شیء دیگری منتقل شود. فروید اعتقاد داشت که با بخشش این انرژی در قالب عشق افراد نارسیسم اولیه را کاهش میدهند و کمتر قادر به پرورش، محافظت و دفاع از خود هستند. برای تکمیل این ظرفیت، او معتقد بود که دریافت عشق و محبت در ازای آن حیاتی است.
علائم و آسیبشناسی خودشیفتگی یا نارسیسم
از آنجایی که بسیاری از افراد نارسیست تمایلی به درمان ندارند، اختلال نارسیسم هنوز در حال مطالعه و بررسی است. با این حال، ویژگیهای مشترکی بین خودشیفتگان وجود دارد که ممکن است بتوانید آنها را تشخیص دهید. علائم و نشانههای اختلال نارسیسم و شدت آنها متفاوت است.
خودشیفتگی و احساس عظیم خودبزرگبینی
خودبزرگبینی ویژگی بارز خودشیفتگی است. خودبزرگبینی بیش از تکبر یا غرور، به حس برتری غیرواقعی دلالت میکند. خودشیفتهها معتقدند که منحصر به فرد یا خاص هستند و تنها افراد خاص دیگر قادر به درک آنها هستند. علاوه بر این، آنها متصورند که برای هر چیز متوسط یا معمولی در حد بسیار خوبی عمل میکنند. آنها فقط تمایل به برقراری ارتباط با افراد، اماکن و موقعیتهای فاخر دارند.
خودشیفتهها همچنین بر این باورند که بهتر از دیگران هستند؛ انتظار دارند که به رسمیت شناخته شوند، حتی اگر کاری برای کسب آن انجام نداده باشند؛ اغلب در مورد دستاوردها و استعدادهای خود اغراق میکنند یا دروغ میگویند؛ به هنگام صحبت درباره کار یا روابط، تنها در مورد مفید و عالی بودن خود صحبت میکنند و خود را موهبتی برای طرف مقابل میدانند؛ آنها ستاره بلامنازع هر گروهی هستند و بقیه در بهترین حالت فقط بازیکنند.
افراد نارسیست در دنیای خیالی و توهمات خود زندگی میکنند
از آنجایی که واقعیت با بزرگبینی خودشیفتهها نسبت به خود مطابقت نمیکند، آنها در دنیایی خیالی زندگی میکنند که متکی بر تحریف، خودفریبی و تفکرات جادویی است. در فانتزیها خود را اسطوره موفقیت نامحدود، قدرت، درخشش، جذابیت و عشق ایده آل میبینند. این تخیلات آنها را از احساس پوچی و شرم درونی محافظت میکند، بنابراین حقایق و نظراتی که با آنها در تضاد هستند را نادیده میگیرند. با هر چیزی که حباب فانتزی آنها را تهدید کند با حالت تدافعی شدید و حتی خشم برخورد میکنند.
یک نارسیست نیاز به توجه و تحسین مداوم دارد
حس برتری یک خودشیفته مانند بادکنکی است که در صورت عدم وجود جریان ثابتی از تشویق و تحسین، هوای خود را از دست میدهد. نکته حائز اهمیت این است که تعریف و تمجید گاه و بیگاه برای آنها کافی نیست، بلکه محتاج به تحسین شدن دائمیاند. بنابراین خودشیفتهها اطراف خود را با افرادی احاطه می کنند که مایلند به ولع وسواسی آنها برای تأیید شدن پاسخ دهند. این روابط یک طرفه است و همه چیز به تحسین خودشیفته منتهی میشود و برعکس آن صادق نیست. فرد خودشیفته کاهش میزان این تمجیدات را خیانت میشمارد.
احساس حقانیت دائمی دارد
از آنجایی که خودشیفتهها خود را خاص میدانند، انتظار رفتاری بر وفق مراد خویش را از دیگران دارند؛ هر چه میخواهند را باید به دست آورند؛ و از اطرافیان خود انتظار دارند که به طور خودکار به هر خواسته و میل آنها عمل کنند. این تنها ارزش آنهاست؛ اگر همه نیازهای آنها را پیش بینی و برآورده نکنید، بیفایده خواهید بود! و در صورت مخالفت با آنها باید پذیرای خشونت، پرخاشگری یا سردی باشید.
بی هیچ عذاب وجدانی از دیگران سوءاستفاده میکنند
خودشیفتهها قادر به همزادپنداری یا همدلی با دیگران نیستند. از بسیاری جهات، آنها سایرین را وسیلهای برای رسیدن به اهداف خود میبینند. در نتیجه، در مورد عواقب سوءاستفاده از دیگران فکر نمیکنند. گاهی اوقات این رفتار از روی بدخواهی رخ میدهد، اما عموما در نظر گرفتن شرایط دیگران حتی به ذهن آنها خطور نمیکند. خودشیفتهها تنها قادر به درک نیازهای خود هستند.
نارسیست ها اغلب مایه رنج و آزار دیگرانند
خودشیفتهها در صورتی که توانایی دیگری را بیشتر از خود ببینند، احساس خطر میکنند. در نتیجه مکانیسمهای دفاعی تهدید یا تحقیر را اتخاذ میکنند یا ممکن است با توهین، بدگویی، قلدری و زورگویی به او حمله کنند.
انواع اختلال شخصیت خودشیفته
دو نوع تیپ شخصیتی نارسیست وجود دارد: آسیبپذیر و خودبزرگبین. خودشیفته آسیبپذیر با درونگرایی، احساسات منفی، سردی در مهارتهای میان فردی، خصومت، نیاز به شناخت، و خودمحوری شناخته میشود؛ درحالی که ویژگیهای خودشیفته خودبزرگبین سلطهجویی، اعتمادبهنفس بالا، بیحیایی، نمایشی بودن و پرخاشگری است.
اما در رابطه با بیماری نارسیسم تنها یک تشخیص رسمی در DSM-5 وجود دارد. با این حال، بسیاری از درمانگران سلامت روان که با بیماران مبتلا به این اختلال سروکار داشتهاند، انواع مختلفی از اختلال شخصیت خودشیفته را شناسایی کردهاند: خودشیفتگی آشکار، خودشیفتگی پنهان، خودشیفتگی آنتاگونیستی (خصمانه)، خودشیفتگی جمعی و خودشیفتگی بدخیم.
خودشیفتگی آشکار
خودشیفتگی یا نارسیسم آشکار بدیهیترین شکل این اختلال است.
فردی که خودشیفتگی آشکار را تجربه میکند، بیش از حد درگیر نگاه دیگران به خود است. آنها اغلب بیش از حد بر موقعیت، ثروت، چاپلوسی و قدرت به دلیل خودبزرگبینی متمرکز هستند. بسیاری از خودشیفتههای آشکار دستاوردهای چشمگیری دارند و به انتقاد، هرچند جزئی، حساس هستند.
خودشیفتگی پنهان
فردی که دارای خودشیفتگی پنهان است، ازخودراضی است و نیاز به تحسین دیگران دارد. با این حال، فردی که با نارسیسم پنهان زندگی میکند ممکن است رفتارهای منفی خفیف و منفعلانهتری از خود نشان دهد. به جای اغراق در مورد خود ممکن است بر سرزنش، شرمسار کردن، یا فریب دادن دیگران متمرکز باشند. آنها اغلب خود را قربانی میبینند.
خودشیفتگی آنتاگونیستی
در حالی که سایر تیپهای شخصیتی خودشیفته نگران ظاهر خود و نگاه دیگرانند، در اوج بودن به طور خاص برای نارسیست آنتاگونیست اهمیت دارد. از ویژگیهای بارز این فرد تکبر و میل به رقابت است. در نتیجه، ممکن است دیگران را سرکوب یا تحقیر کنند.
خودشیفتگی جمعی
خودشیفتگی جمعی ممکن است اصلاً بیمارگونه به نظر نرسد، حتی به ظاهر ممکن است ازخودگذشته و فداکار به نظر آید. اما انگیزه درونی آنها کسب تمجید و تحسین است نه کمک به دیگران.
برای این منظور، نارسیست جمعی اغلب خود را در خط مقدم اهداف یا گردهماییهای اجتماعی، معمولاً به عنوان رهبر یا چهرهای فعال، قرار میدهد.
خودشیفتگی بدخیم
خودشیفتگی یا نارسیسم بدخیم را به عنوان شدیدترین یا سوءاستفادهگرترین نوع این بیماری میشناسند. فردی که دچار خودشیفتگی بدخیم نه تنها مانند سایر خودشیفتهها، خودخواهی و احساس برتری خود محوری دارد، بلکه ویژگیهای مرتبط با اختلال شخصیت ضد اجتماعی (ASPD) مانند پرخاشگری، پارانویا، عدم همدلی و سادیسم از خود نشان میدهد.
درمان بیماری نارسیسم
فرد خودشیفته ممکن است به دنبال درمان نباشد زیرا احتمالاً وجود چنین مشکلی را کتمان میکند و ممکن است نسبت به درمان و درمانگر حساسیت نشان دهند. حال آنکه خودشیفتگی این فرد برای نزدیکانش ملموستر است.
درمان اصلی خودشیفتگی رواندرمانی است و افراد مبتلا میتوانند از زوج، خانواده و گروهدرمانی استفاده و از فواید آن بهرهمند شوند:
- ایجاد حسی از خود که چندان به شناخت بیرونی متکی نیست
- تعیین اهداف واقعبینانه
- مقابله با آسیبهای گذشته و درمان آنها
- بهبود روابط با شرکا، دوستان، همکاران و بستگان
- ایجاد حس همدلی بیشتر با دیگران
- تمارین تنفسی آسان برای کنترل اضطراب
خلاصه
خودشیفتگی یا نارسیسم یک بیماری روانی است که باعث میشود فرد مبتلا ویژگیهایی مانند بزرگنمایی، خودبزرگبینی و نیاز بیش از حد به تمجید و تحسین را از خود نشان دهد. تنها تشخیص رسمی مربوطه، اختلال شخصیتی خودشیفته (NPD) است.
با این حال، محققان چندین زیرگروه احتمالی آن، مانند خودشیفتگی آشکار، خودشیفتگی پنهان، خودشیفتگی آنتاگونیستی، خودشیفتگی جمعی و خودشیفتگی بدخیم را معرفی کردهاند. افراد مبتلا به اختلال نارسیسم میتوانند به کمک نزدیکان خود با روشهای روان درمانی، از جمله مشاوره خانواده، گروه های حمایتی و مشاوره زوجین، وضعیت خود را بهبود بخشند.
پرسشهای متداول
ممکن است اشتراکگذاری بیش از حد در فضای مجازی، یا تعریف و صحبت از خود در یک قرار ملاقات خودشیفتگی تلقی شود. حال آنکه با چنین شواهدی نمیتوان تشخیص داد که آیا فرد مورد نظر دارای اختلال شخصیت خودشیفته است یا خیر.
اختلال شخصیت خودشیفته پدیدهای نسبتاً نادر است؛ و بسیاری از افراد صرفاً خودخواه هستند. تفاوت این دو در این است که آیا خودمحوری و عدم همدلی فرد مقطعی است یا همیشگی.
اوایل رابطه ممکن است برای فرد نارسیست جذاب و اشتیاقآمیز باشد. هرچند در نهایت نگاه معاملاتی و بدهبستانی به روابط خود پیدا میکنند: توجه روانی و جنسی این افراد برای تقویت عزتنفس آنهاست. هدف اکثر آنها لذت بدون تعهد است. درصورتیکه افراد خودشیفته با انتظار برای صمیمیت بیشتر در رابطه مواجه شوند یا احساس کنند که چالشهای هیجانانگیز به پایان رسیده است، علاقه خود برای ادامه رابطه را از دست میدهند.
خودشیفتهها تمایل شدیدی به کسب قدرت، توجه و تأیید دارند که ممکن است در کمپینهای مدیریتی یا رهبری سیاسی برای آنها مفید باشد. با این حال، زمانی که عهدهدار مسئولیتی شوند، ممکن است بیشتر بر روی ارتقای خود و سرکوب مخالفان تمرکز کنند تا پیشبرد اهداف سازمان و عدم همدلی آنها منجر به کاهش حس وفاداری در میان اعضای مجموعه میشود.
انتظارات خود را مدیریت، موفقیتهای خود را با موفقیتهای رئیس خودشیفته یا نارسیست همسو، حد و مرزهایی را بین خود تعیین و از مجادله، توجیه یا توضیح اضافی پرهیز کنید.
کارشناسان تخمین زدهاند که تا 5 درصد از مردم NPD دارند. خودشیفتگی یکی از 10 اختلال شخصیتی است. این اختلالات باعث میشود افراد فکر، احساس و رفتاری کنند که به خود یا دیگران آسیب برساند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
مقالەی خیلی خوبی بود واقعا.