داستان زنی که رویاهایش را در دنیای صفر و یک ساخت
میجنگد تا تغییر ایجاد کند، به طعنهها اهمیتی نمیدهد و با اینکه بخاطر زن بودن شاهد رفتارهای بدی بوده اما از دیوار کشیدن بین زن و مرد بیزار است. «نازنین دانشور» برای صدها هزار نفری ...
میجنگد تا تغییر ایجاد کند، به طعنهها اهمیتی نمیدهد و با اینکه بخاطر زن بودن شاهد رفتارهای بدی بوده اما از دیوار کشیدن بین زن و مرد بیزار است. «نازنین دانشور» برای صدها هزار نفری که تا امروز میلیونها کوپن از تخفیفان خریدهاند، نام آشناییست؛ زن که در زمره زنان موفق ایرانی است و حدوداً ۳۵ سال سن دارد و در تمام این سالها سرسختی را به سازش ترجیح داده است. وی به تازگی در سی و دومین نشست کنفدراسیون اتاقهای بازرگانی و صنعت آسیا و اقیانوسیه cacci به عنوان برترین جوان کارآفرین برگزیده شد.
مصاحبه من با نازنین پیش از برنده شدن او صورت گرفت و تصمیم گرفتیم در هیاهوی اخبار برنده شدنش منتشر نشود. حالا که مدتی از این افتخارآفرینی او گذشته بد نیست به مسیر زندگی او نگاهی داشته باشیم؛ زندگی که از پشت میز کارمندی شروع شده و حالا به پشت میز مدیریت یکی از بزرگترین شرکتهای ایرانی رسیده است.
به دفتر تخفیفان میرویم تا با دانشور همصحبت شویم و مسیر موفقیتش را پله پله باهم مرور کنیم. ساختمان تخفیفان در شهرک غرب، قدیمیست و البته داخل آن در حال بازسازی. در اتاق شیشهای کوچکی که در طبقه اول است مینشینیم تا بنیانگذار تخفیفان داستان زندگی و مسیر رشدش را برای ما تعریف کند.
به نام پدر
برخلاف آنچه که از دیگران شنیده بودیم نازنین بسیار خونگرم و خوش خنده است. برای تمام کارهای خودش دلیل قانع کنندهای دارد و مشخص است که روحیه جنگنجویی دارد؛ اخلاقی که به نظر میرسد از پدرش به ارث برده است. به علاوه چون پسری در خانواده نبوده، نازنین به عنوان فرزند اول نقش حامی تنها خواهرش نگین را برعهده گرفتهاست، روحیهای که هنوز در او وجود دارد. پدر کارمند دولت و اولین الگوی دخترش بود و به همین دلیل نازنین همواره تلاش میکرد تا لبخند رضایت قهرمان زندگیاش را ضمیمه اقدامات خود کند.
ادامه تحصیل در خانواده نازنین دانشور از چند نسل قبل مورد تاکید بود، عمههایی که دو نسل قبل از او لقب ادیب گرفته بودند و مدرسه تاسیس کردند، مادر بزرگی که به چند زبان مسلط بود، مادری که تا قبل از به دنیا آمدن نازنین حسابدار بود و حالا دخترانی که باید مانند سایر همسالان خودشان در خانواده دکتر یا مهندس میشدند.
هرچند خانواده از ابتدا رویای دکتر شدن نازنین را در سر داشتند اما او بعد از خرید اولین کامپیوتر خانگی و ورود به فضای یاهو مسنجر، سمت و سوی دیگری پیش گرفت و در نهایت راهی دانشگاه علم و فرهنگ تهران شد و در رشته کامپیوتر تحصیل کرد؛ رشتهای که به نظر خودش یکی از بهترین انتخابهای او در زندگیاش بوده است.
ادامه تحصیل در مقطع فوق لیسانس او را به دانشگاه یونیورسال تکنیکال در وین میکشاند اما ناراحتی دور شدن از خانواده مجال ادامه این راه را به او نمیدهد و در نتیجه رشته مدیریت آیتی دانشگاه امیرکبیر جایگزین دانشگاه اتریشی میشود.
البته او فعلا روند تحصیلی خود را متوقف کرده است؛ هرچند که سال گذشته با یکی از دوستانش در کنکور دکترا شرکت کرد اما ادامه تحصیل در ایران را مثمر ثمر نمیداند و ترجیح میدهد در یکی از دانشگاههای خارجی مدیریت MBA بخواند که ارتباط بیشتری با شغل کنونیاش دارد.
مطالعه و تحصیلات در زندگی نازنین مهم است اما حالا توسعه کسب و کار برای او در اولویت است به همین دلیل تا زمانی که وارد دانشگاه نشده، مطالعه در حوزه روانشناسی و مدیریت را جزئی از امور روزمره خود کرده است. این مساله از صفحه شخصی اینستاگرام او هم مشخص است.
ورود به بازار کار
کار موضوع مهمی برای نازنین است که آن را اولین بار ترم دوم دانشگاه در همان موسسهای که برای کنکور در آن درس خوانده بود، شروع کرد. منتها کمی بعد از تدریس به پشت کنکوریها پا پس کشید و ترجیح داد وارد شغلی شود که از جنس خودش باشد.
یک ترم بعد از میان آگهیهای روزنامه درخواست یک شرکت به «هلپ دسک» را دید و با تشویق پدرش به مصاحبه کاری رفت. هرچند میگوید در آن زمان هیچ تجربهای از این کار نداشته اما به اصرار و راهنمایی پدر تمام سوالات مصاحبه استخدامی را با «بله بلدم» جواب داده و در نهایت برای کار مربوطه انتخاب شدهاست. البته در همان روز اول بعد از اینکه به همه کارمندان گفت که تمام سیستمها حتی سرور اصلی را بعد از اتمام ساعت اداری خاموش کنید، متوجه شد که باید برای حفظ کار از سایر دوستانش کمک بگیرد و چم و خم آن را یاد بگیرد.
خاطرات اولین روزهای کاری همیشه در ذهن میماند، برای نازنین دانشور هم این موضوع کاملاً صادق است. او خاطرات روز اول را به وضوح به خاطر میآورد؛ مخصوصا رئیس حسابداری که با فریاد کشیدن برسر یکی از حسابداران، روز اول کاری را برای دانشور ترسناک جلوه داد، تا آنجاکه او قصد داشت محل کار خود را ترک کند اما پدر اجازه این کار را نداد و برخلاف نظر نازنین تاکید کرد که به جای خوبی وارد شده است.
شرکت «آتیه داده پرداز» تجربه بعدیاش بود و به عنوان برنامه نویس وارد آن شد. از آنجائیکه سن او از سایرین کمتر بود مورد حمایت همکارانش قرار گرفت و به یک برنامه نویس حرفهای تبدیل شد و مدتی بعد توسط همان شرکت به دفتر لندن فرستاده شد. او که در برنامهنویسی متخصص شده بود در لندن به عنوان لیدر برنامه نویسان انتخاب شد. موضوعی که پذیرش آن برای سایر همکارانش سخت بود، به همین دلیل چند نفری اعلام کردند که استعفا میدهند اما در مقابل مدیر از دانشور و تصمیم خود دفاع کرد و پاسخ داد که هرکس قصد استعفا دارد همین الان شرکت را ترک کند.
رفتار همکاران برای لیدر جوان عجیب و البته ناراحت کننده بود، خودش میگوید که در آنجا حس کردم من را خرد کردهاند اما حمایت مدیر هم حس بسیار خوبی داشت.
کار در فضای مردانه برای یک دختر جوان، حتی در خارج کشور، ممکن است ناراحتیهای زیادی به دنبال داشته باشد اما اینطور که دانشور میگوید هرگز این رفتارها برایش مهم نبوده و او خود را درگیر این مسائل نمیکند.
اولین تجربه کارآفرینی
مدتی بعد به ایران برمیگردد و «میدونک»، سوپرمارکت آنلاین را راهاندازی میکند تا سفارشات به صورت آنلاین ثبت شده و پس از تهیه از سوپر مارکت محله به دست مشتری برسند. اما فراگیر شدن تبلیغات و عطش کاربران برای تجربه خرید آنلاین، منجر به شکست این کسب و کار نوپا شد. پروژهای که البته با ثبت رکورد بیش از ۳ هزار درخواست در یک شب شکست را پذیرفت.
این خاتمه شیرین به نازنین ثابت کرد که یک برنامهنویس برای مدیریت آنچه که خودش نوشته و طراحی کرده، باید تجربه مدیریت هم داشته باشد:
«همانجا بود که فهمیدم الفبای بیزینس را نمیدانم و این توهم یک برنامه نویس بوده که تصور میکند میتواند هربرنامهای که خودش نوشته را کنترل و مدیریت کند.»
بعد از میدونک دانشور دوباره به شرکت قبلی دعوت میشود تا پروژهای که نتیجه آن سایت و فروشگاههای «ورچین» میشود را آغاز کند. او با تمام کردن این پروژه با پیشنهاد کار در آلمان روبرو میشود و با تشویق پدر، آن را میپذیرد.
شرکت آلمانی که دانشور برای ۳ ماه قرارداد برنامهنویسی با آن را بست در ۳۰ کشور کاری شبیه به تخفیفان را انجام میداد. به همین دلیل نازنین به سردمداران شرکت پیشنهاد داد که چنین کسب و کاری در ایران راهاندازی شود ولی آنها علاقهای به این کار نشان ندادند و در نتیجه نازنین به ایران بازگشت تا خودش چنین کسب و کاری را راه اندازی کند.
پرواز به مقصد تخفیفان
افراد زیادی با بازگشت او موافق نبودند و از نظرشان، او باید در آلمان میماند تا زندگی بهتری برای خود فراهم کند. خودش اما به سختی با این تئوری مخالف است:
«بعد از رفتن، باید برگشت و تغییر ایجاد کرد. همیشه گفتهام که مهاجرت سادهترین راه است و هربار همه به من انتقاد کردهاند. هرکس باید به سهم خود کشور را بسازد. قرار نیست که من کشور را جابهجا کنم اما میتوانم به سهم خود در آن تاثیر گذار باشم. سهم من از آبادی کشور تخفیفان است. هرکسی باید سهم خود را داشته باشد.»
دانشور به ایران بازگشت و در مرداد ماه سال ۱۳۹۰ تخفیفان را راهاندازی کرد. تخفیفان با رقیب همیشگی خود نت برگ رقابت کرد و بزرگ شد. هرچند اثبات اولین بودن در میان این دو شرکت کمرنگ شده اما دانشور میگوید که تخفیفان یک ماه قبل از نت برگ اولین آفر خود را فروخت و رسما افتتاح شد. امروز هم به گفته دانشور، سهم این برند از بازار این حوزه ۶۰ تا ۷۰ درصد است؛ ادعایی که دانشور آمار موجود روی سایتها را سند آن میداند و البته بازخورد جامعه بیرونی هم اتفاق مشابهی است.
مدیریت احساس مثبت
اما سفر به آلمان برای نازنین دستاوردهای دیگری هم داشت، یادگیری «مدیریت احساس مثبت». کسانیکه اینستاگرام نازنین دانشور را دارند حتما پستهای زیادی از او با این موضوع دیدهاند. نازنین توضیح میدهد که در مدیریت احساس مثبت شما یاد میگیرد که باید از کوچکترین چیزها لذت ببرید و دلخوشیهای خود را هر روز بیشتر کنید، احساس و انرژی مثبت خود را به دیگران منتقل کنید. مثلا از نوشیدن قهوه، قدم زدن و نشستن روی ایوان خانه لذت ببرید:
«متاسفانه به ما یاد ندادهاند که به دنبال بهانهای برای خوشحال بودن بگردیم. همیشه نباید دنبال یک اتفاق بزرگ باشیم. برخی پول خودشان را جمع میکنند تا سالی یکبار به سفر بروند و تفریح کنند درحالیکه میتوانیم از در هرجایی که هستیم از هر چیزی که داریم لذت ببریم. با نگین، خواهرم، در خیابان بستنی قیفی میخورم، قدم میزنم و لذت میبرم. اینها اتفاقاتی هستند که حال من را خوب میکند. خانواده به من کار کردن و موفقیت را یاد داده بودند نه چنین چیزی، موقعی که در آلمان زندگی کردم به این نقطه رسیدم و یواش یواش یاد گرفتم که میشود تنهایی از قدم زدن و سینما رفتن لذت برد.»
او عقیده دارد که در زمینه مدیریت احساس مثبت توانستهاست روی تعدادی از افراد تاثیر گذار باشد. نازنین این روش را در زندگی خودش اجرایی کردهاست مثلا امسال یک ساعت دیرتر به سرکار میرود و در آن یک ساعت، در ایوان خانه مینشیند و از نوشیدن قهوه لذت میبرد. البته این کار برای سایر کارمندان شرکت هم مجاز است به شرط آنکه کار خود را همانند رییسشان، کامل انجام دهند.
یکی از اصول مدیریت احساس مثبت، جاری کردن کار در زندگی است. به عقیده دانشور شغلی ایده آل است که در آن شما همان تغییری باشید که میخواهید در دنیا ببینید. تخفیفان برای دانشور شغل ایدهآل است؛ او برنامههای زیادی برای تخفیفان دارد و حتی تا دو سال آینده برای آن برنامهریزی کرده است.
فرزندان تخفیفان
«ترینان» پروژه دیگری بود که در کنار تخفیفان شکل گرفت. در ترینان کاربران تجربههای خود را از مراکز تفریحی، درمانی، گردشگری، رستورانها ثبت و با یکدیگر به اشتراک میگذاشتند. اما از آنجائیکه دانشور روی آن متمرکز نبود و «سرآوا» هم به عنوان مالک ۳۶ درصد از سهام تخفیفان بر انحصار پروژه تاکید داشت، ترینان به فروش رفت و با «کی کجاست» ادغام و به خاطرهای کوچک برای خانواده تخفیفان تبدیل شد.
اما «یادیسا» پروژه دیگریست که در کنار تخفیفان و به تازگی متولد شده. یادیسا هدیه دادن تجربههاست. در واقع کاربران میتوانند برای دیگران تجربههای آموزشی، ورزشی و تفریحی خریداری کنند و کارت هدیه را ارسال کنند؛ چنانکه در سایر کشورها جنس هدیه از اجناس به سمت تجربه حرکت میکند. با این حال تیم یادیسا هنوز کامل نشده و تبلیغات زیادی روی آن صورت نگرفتهاست.
هرچند که کار در زندگی دانشور جاری شده و او تقریبا در تمامی روزها با حال خوش به سرکار میرود اما پایان تمام این روزها شیرین نیست. مشکلاتی که تخفیفان با آنها روبروست، جنسهای مختلفی دارند. از شکایات برخی ارگانها برای عکسهای تبلیغاتی روی سایت گرفته تا تهدید به پلمب دفتر توسط شهرداری. منتها خوشبختانه تخفیفان تاکنون رنگ فیلتر را به چشم ندیده است.
جنگ برای حقوق برابر
مشکلات دیگری هم بر سر راه وجود داشته و دارند که مدیر تخفیفان آن را در لایههای مختلف مدیریتی و کارمندی میبیند و همیشه سعی در از بین بردن آنها دارد. مرزبندی میان مرد و زن، نگاهی است که نازنین از آن بیزار است و سهم عمده شکل گرفتن این طرز تفکر را کوتاهی زنان میداند چراکه برای بدست آوردن حق خود، نمیجنگند.
آنطور که تجربه به نازنین نشان داده بیشتر زنان در زمان استخدام حقوق مورد نظر خودشان را اعلام نمیکنند و اگر هم اعلام کنند به کمتر از آن هم راضی میشوند. درصورتیکه مردان حاضر نیستند ۱۰۰ هزار تومان هم کمتر از حقوقی که اعلام کردهاند دریافت کنند. از سوی دیگر بیشتر مردان سعی میکنند تا تواناییهای خود را افزایش و آن را به مدیران خود ثابت کنند اما زنان تمایلی به گذراندن دورههای آموزشی ضمن کار ندارند و به حقوقی که داده میشود بسنده میکنند. این درحالیست که زنان میتوانند برای دریافت حقوق بیشتر تلاش کنند و بجنگند:
«یکبار برای افزایش حقوق با مدیرم صحبت کردم و او جواب داد تو افزایش حقوق برای چه میخواهی؟ تو یک دختر مجرد هستی و حقوق بیشتر را برای چه میخواهی؟ من هم جواب دادم «میخواهم در همین شومینه پولها را آتش بزنم و این موضوع هیچ ارتباطی به تو ندارد.» حقوق در جایگاه سازمانی بسیار تاثیرگذار است. اما این موضوعیست که زنان ما برای آن نمیجنگند. برخی از آنها متاسفانه برای پیشرفت شغلی هم چندان تلاش ندارند.»
هرچند بیشتر مدیران به این خصیصه زنان آگاه هستند و برای پرداخت حقوق کمتر سعی میکنند زنان را استخدام کنند، اما دانشور نظر دیگری دارد. به گفته او از آنجا که دقت و صداقت زنان در کار بیشتر است، بهتر است تا زنان برخی کارها را به عهده بگیرند و در آنها موفقتر هستند.
این تفسیر که برخی مشاغل زنانه هستند و برخی مردانه در سایر کشورها هم وجود دارد، نگاهی که نازنین زمانیکه در آلمان مدیر برنامهنویسی بود متوجه آن شد. منتها چنین نگاهی به این معنا نبود که از او حرف شنوی نداشته باشند یا به اصطلاح خودمانی زیرآبزنی کنند. در واقع بودن یک مدیر زن برای آنها پذیرفته شده بود اما از این منظر که برنامه نویسی کار دشواریست، نیاز به پردازش دارد و فرد باید دائما به روز شود، این شغل را مردانه نشان میدهد و یک زن برای ثابت کرد خود در این حوزه باید ۴ برابر یک مرد توان بگذارد.
از حرفهای دانشور و تجربیاتی که خودمان هم در اطرافمان داریم، پذیرفتن یک زن به عنوان مدیر و همکاری با او برای بیشتر مردان بسیار سخت است. یکی از رفتارهای ناراحت کننده دیگری که نازنین آنها را تجربه کردهاست با بیاحترامی صحبت کردن مدیران مرد با اوست. یکی از مدیران مالی صراحتا به او گفته بود که مردان کمی حاضرند که مدیریت یک زن را قبول کنند. همچنین مدیران مرد بسیار راحت تر بر سر مخاطب زن خود داد و فریاد میکنند تا مخاطبین مرد و این موضوع نشان میدهد که دیدگاه جنس ضعیف همچنان حاکم است.
مرزبندی زنانگی در کار
این رفتارها بعد از مدتی به زنان احساس خرد شدن میدهد. دانشور میگوید که در این مواقع زنان باید انرژی خود را جمع کنند و کنار نروند. او میگوید که در مسیر همکاری زنان با مردان دو موضوع وجود دارد. اول اینکه از زنانگی خود در کجا و هوشمندانه استفاده کنید و دوم اینکه درست مرزبندی کنید.
به عقیده او مدیریت مرزها بخاطر نبود فرهنگ همکاری با خانمها کار را سخت میکند. اما اگر بتوانید درست مرزبندی کنید با مشکلی مواجه نمیشوید. کار یک قرارداد کوتاه نیست و اگر شما بتوانید اعتماد طرف مقابل خود را جلب کنید میتوانید همکاری طولانی مدتی با طرف خود داشته باشید و در موارد مختلف با او به توافق برسید و حتی نظر خودتان را اعمال کنید.
بدست آوردن این اعتماد کمی سخت است اما نشدنی نیست و نازنین توانسته این اعتماد را جلب کند. برای نمونه یکی از مدیران دولتی اذعان کرده بود که نازنین دانشور تنها خانمی است که او به اتاق کارش راه میدهد چرا که به او اعتماد دارد. او بیشتر توضیح میدهد تا سوتفاهمی به وجود نیاید:
«شما با جنس مخالف بهتر میتوانید معامله کنید و یا به نتیجه برسید اما برای این جلب اعتماد مرز باریکی وجود دارد که آقایان آن را کمتر متوجه میشوند. اگر خانمها مدیریت این فضا را ندانند همه چیز بهم میریزد. بنابراین کنترل این فضا دست خانمهاست و این هنر بسیار بزرگیست که اگر اشتباه انجام شود نتیجه خوبی نخواهد داشت. بعضا میشنویم که خانمی میگوید فلانی چه فکری در مورد من میکند؟ اما جواب این است که تو نتوانستی این فکر را کنترل کنی.»
نازنین میگوید به جز مردان که نظر موافقی با مدیریت زنان ندارند، زنان هم بر این نگاه مخالف دامن میزنند. او معتقد است که مرز باریکی بین زنانگی و مدیریت وجود دارد:
«مردان بخاطر جایگاهی که در جامعه و بازار کار داشتهاند هر زمان که عصبانی بشوند و داد بزنند هیچ کس ناراحت نمیشود و نمیگویند این رفتار غیرعادی بود، اما اگر همین رفتار را یک خانم داشته باشد میگویند او حسود است. به همین دلیل شما باید در زمان مدیریت مخصوصا در لایههای بالایی کنترل خیلی بیشتری روی رفتار خود داشته باشید.»
زنان ما منطق و چارچوب کاری را با احساسات خود قاطی میکنند و این قضیه بین دو زن تشدید میشود. به همین دلیل بسیاری از زنان میگویند که با زن نمیتواند کار کنند. نازنین در پاسخ میگوید پس بهتر است اصلا کار نکنند: «این یک چارچوب غلط ذهنیست اما همین زنان میخواهند که جامعه زنان را متحول کنند و احساس میکنند به آنها ظلم شدهاست. اینکه شخصی میگوید من با زنان نمیتوانم کار کنم، یعنی ما زنان مشکلاتی باهم داریم که حل نمیشود. درصورتیکه یک زن بهتر از یک مرد مشکلات تو را درک میکند.»
او اولین قدم برای حذف نگاه جنسیتی را ایجاد تغییر میان خود زنان میداند، به این شکل که زنان نگاه منفی که به خودشان دارند را از بین ببرند.
مادرانگی همیشگی؛ پدرانگی فراموش شده
برعکس آنکه پذیرش مدیریت یک زن برای مردان دشوار است، انجام کارهای خانه و تربیت فرزندان فقط از زنان انتظار میرود. در اطراف خود زیاد دیدهایم که بیشتر زنان بعد از ازدواج و بچهدار شدن در خانه میمانند و کار بیرون از خانه را قطع میکنند و چون از فضای جامعه دور میشوند، پس از چند سال اختلاف نظر آنها با فرزندانشان زیاد میشود و بدتر از همه آنکه تنها آرزوی آنها سروسامان گرفتن فرزندانشان میشود.
نازنین میگوید که پایه اساس و رشد بچهها، رشد مادر است. نباید مادر را محدود کرد که بعد از بچه دار شدن در خانه بماند و به بچهها رسیدگی کنند چون شما اطلاعات مادر و رشد او را محدود به خانه و آشپزخانه میکنید. در صورتیکه هر کودکی در هر سنی نیاز به یک نوع رسیدگی دارد. مادران باید بتوانند در سنین بالاتر با فرزندانشان صحبت کنند که درکی از فضای جامعه داشته باشند درصورتیکه اگر در خانه بمانند این اتفاق نمیافتد:
«در سایر کشورها مادران شاغل از پرستار کمک میگیرند. وجود پرستار اصلا موضوع بدی نیست چون مادر شاغل نیاز به کمکی دارد تا مادر از فرمول رشد جامعه حذف نشود. البته مردانی هم هستند که در این راه از زنان خود حمایت میکنند و در نگهداری فرزند به او کمک میکنند. شریل سندبرگ در یکی از سخنرانیهای خود میگوید که در آمریکا چند ساعت مادران مادری میکنند و چند ساعت پدران پدری میکنند. در حقیقت این مسائل در آن کشورها هم وجود دارد اما به توافقی برای آن رسیدهاند.»
در ایران اما خانوادههای سنتی زنان تمام امور خانه و نگهداری از فرزند را برعهده دارند؛ اما اینطور نباید باشد. پدران هم باید در تربیت و نگهداری فرزندان سهیم باشند و پدرانگی کنند و زنان هم فرصت رشد داشته باشند چراکه رشد خانواده، فرزندان و حتی یک مرد به رشد زن خانواده بستگی دارد.
شکست از نگاهی دیگر
نازنین با واژه شکست میانه خوبی ندارد. در واقع هیچ وقت خود را بازنده نمیداند چون تلاش خود را برای رسیدن به اهدافش میکند و مطمئن است اگر نتیجه به نفع او نبوده حتما این تلاشها تجربیاتی هستند برای بدست آوردن یک نتیجه بهتر:
«تا الان برای همه چیز جنگیدهام اما تعریفی از باخت ندارم و مطمئن هستم که تا ته آن رفتهام. جدی و جنگجو بودن در میان متولدین نیمه اول دهه ۶۰ خیلی بیشتر است چراکه مسیر پیشرفت هم برای آنها بسیار دشوارتر بود. همکاران زیادی دارم که متولد دهه ۷۰ هستند؛ من روی دهه ۶۰ و ۷۰ تعصبی ندارم بلکه روی جدیت آنها تعصب دارم. متاسفانه برخی از جوانان امروزی انگیزه ندارند و من همیشه از آنها میخواهم که برای پیشرفت خودشان تلاش کنند.»
مدیریت منابع انسانی برای دانشور بسیار مهم است. تقریبا در تمام مدت زمان مصاحبه حواسش به افرادی که در رفت و آمد بودند جمع بود. از او در مورد سختگیری به کارمندانش میپرسم. از جوابهایش مشخص است که کم کاری را از کارمندان تخفیفان نمیپذیرد و اگر متوجه شود کسی توانایی انجام کاری را ندارد، حتما وظایف او را کمتر میکند.
رسیدن به موفقیت و ایجاد تغییر در فضای سنتی کار دشواریست، این تجربهای است که مدیران استارتآپها در آن اتفاق نظر دارند. حالا تصور کنید انجام این کار برای یک زن در فضایی که مردان امروزی هم کمتر تحمل مدیریتشان را دارند، چقدر سختتر میشود. منتها این دلیلی قانع کننده برای کنار رفتن زنان از بازار کار و رقابت نیست. حتی دلیلی برای به حاشیه رفتن آنها هم نیست. ضمن اینکه آشنا شدن مردم و دستگاههای دولتی و همینطور سنتی با کسبوکارهای استارتآپی موقعیت و شرایط بهتری برای زنان و دخترانی به وجود آورده است که برای رشد و رسیدن به آرزوهایشان عزم خود را جذب کردهاند.
آموزش مستمر، داشتن هدف، انگیزه و روحیه سرسخت از توصیههایی است که نازنین دانشور به همه، مخصوصا به دختران و زنان میکند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
رپرتاژتون واقعا بد بود، این آدم فقط یک تقلید کنندست همین که یه سرمایه گذار پیدا کرده!!!!!!!!!
موندم وقتی زنها یک موفقیتی به دست میارن چقدر سعی می کنن مردهارو تخریب کنن? حالا یه موقع این بنده خدا اصلا نگاه آلوده جنسیتی نداره ولی نویسنده این مقاله که زن بوده احتمالا این نگاه آلوده رو چاشنی می کنه. یکی مثل من یا خیلی از مردهای فامیلمون همیشه خانم هامونو تشویق کردیم و یه جورایی اجبارشون کردیم برن مقاطع بالای تحصیلی، برن سر کار، خودمون کمک کردیم گواهی نامه رانندگی بگیرن، خودم براش ماشین خریدن. ولی هر کاری بکنید آخرش گربه صفت هستند و وقتی به یه کاری رسید اولین نفری که می گه تو به کلاس من نمی خوری و من الان دیگه از نظر اجتماعی بالاترم همون همسری هستش که صبح تا شب برای موفقیتش تلاش کردید. ? خیلی مراقب باشید زن گربه صفت نگیرید. زنی بگیرید که مرد باشه آقایون
حرف دلمو زدی
متاسفانه یه مقاله فمنیستی !!!