آنچه در اعماق است؛ داستان زمانی که بشریت عاشق زندگی زیر آب شد و از آن دست نکشید
در ماه نوامبر ۱۹۹۶، فضاپیمای جمینی ۲ ناسا همراه با دو فضانورد به درون اقیانوس آرام فرو رفت. ماموریت چهار روزه آنها شدیدا موفقیتآمیز بود و اثبات میکرد انسانها میتوانند در فضای خارج از زمین ...
در ماه نوامبر ۱۹۹۶، فضاپیمای جمینی ۲ ناسا همراه با دو فضانورد به درون اقیانوس آرام فرو رفت. ماموریت چهار روزه آنها شدیدا موفقیتآمیز بود و اثبات میکرد انسانها میتوانند در فضای خارج از زمین هم کار کنند و به درون ناشناختهی بزرگ قدم بگذارند، هرچند که باید به فضاپیماهایشان متصل باقی میماندند. این ماموریت، آمریکا را در نبرد فضایی از شوروی جلو میانداخت.
از آنجا به بعد، هدف ناسا این بود که زودتر از روسها به ماه برسد. چنین هدفی به معنای سپری کردن چندین هفته به جای چندین روز در فضا بود، در فضایی بسیار ایزوله و تنگ. یک راه محشر برای آماده کردن فضانوردان برای تحمل چنین شرایطی وجود داشت: فرستادن آنها به زیر آب. توجه جهان جلب شد. اگر میتوانیم مردم را به ماه ببریم، چرا اقیانوسها را هم کلونیزه نکنیم؟
محققان ناسا نخستین افرادی نبودند که رویای زندگی زیر دریا را در ذهن میپروراندند. شواهد وجود زیردریاییها را تا قرن ۱۶ میلادی میتوان یافت. پدربزرگ واقعی هرآنچیزی که به دانش آبهای ژرف مربوط میشود، ژول ورن است که با کتاب ۲۰۰۰۰ فرسنگ زیر آب در سال ۱۸۷۲، ایده پیچیدگیهای زندگی زیر آب را به محبوبیت رساند. اما در واقع در قرن بیستم میلادی بود که توجهها به شکلی جدی به آن ایدهها جلب شد.
در دهه ۱۹۳۰ میلادی، ویلیام بیب، طبیعتشناس آمریکایی و اُتیس بارتون مهندس، در پروژه نوعی زیردریایی آزمایشی به نام Bathyspheres مشارکت داشتند که از نظر عمق شیرجه، رکوردشکنی کرد و درهای تازهای را به روی دانش جانوران و زمین باز. فیزیکدان و اقیانوسشناس سوییسی، آگوست پیکارد بود که Bathyspheres را در سال ۱۹۴۶ ساخت و پسرش ژاک هم در سال ۱۹۶۰ به سفری رکوردشکن به درازگودال ماریانا، عمیقترین نقطه زمین رفت. آگوست ضمنا Mesoscaphe را در سال ۱۹۶۴ ساخت که نخستین زیردریایی با سرنشین جهان بود.
دیوانگی بر سر زندگی در اعماق آب، به جای صرفا سر زدن به آن، در دهه ۱۹۶۰ میلادی آغاز شد و زمانی که جاک-ایو کوستو -مخترع دستگاه غواصی اسکوبا- با ساخت مستندی راجع به زندگی در زیردریاییاش، Calypso، توجه میلیونها نفر در سراسر جهان را به اقیانوسها جلب کرد.
برای کوستو، زندگی در اعماق اقیانوس از هر چیز دیگری در زندگی مهمتر بود. جان کریس، یکی از نویسندگان مستند او میگوید: «با توجه به فرانسوی بودنش، او اطمینان حاصل کرد که شیرجه به اعماق آب هیچوقت در تایم غذا خوردن اختلال ایجاد نکند. در واقع، غذا و شراب به اندازه خود اقیانوسها در این فیلمها حضور داشتند. هیچکس هم بدون سیگار یا پیپی در گوشه لب نبود. البته به جز زمانی که به زیر آب میرفتند».
کوستو چشماندازش از زندگی اقیانوسی را به طور کامل برای مسافرین زیردریاییاش تشریح کرد که Conshelf نامیده میشد. جرج اف. باند، رییس برنامه «انسان در دریا» نیروی دریایی آمریکا، با سرمایهای که از صنعت نفت فرانسه به دست آورده بود به سراغ کوستو رفت: او میخواست کلونیهایی انسانی در دریا ساخته شود که زمینه اکتشافات بعدی را فراهم میکردند.
باند و کوستو با یکدیگر سه زیردریایی Conshelf ساختند. نخستین زیردریایی در سال ۱۹۶۲ به اعماق ۱۰ متری آب در کرانه شهر مارسی رفت. اما Conshelf II یک «روستای زیرآبی» به شکل ستاره دریایی بود که توانست تا عمق ۳۰ متری آب در دنیای سرخ برود. این زیردریایی شامل تمام لوازم رفاهی لازم، از جمله تلویزیون و رادیو بود. کوستو از این زیردریایی به عنوان مقری در اقیانوس استفاده کرد و بعد به عمق ۳۰۰ متری رفت تا تصاویری ثبت کند که پیش از آن هیچوقت دیده نشده بودند.
تیم او به مدت ۳۰ روز زیر امواج بود و به این ترتیب، ارتباط بشریت با اقیانوس تغییر کرد. بالاخره اثبات شده بود که میتوان مردم را برای مدت زمانی طولانی به زیر آب فرستاد. با شیرجه زدن به اعماقی مشخص، غواصان بدن خود را اشباع از گازهایی خنثی میکردند و به این ترتیب، میتوانستند فشار شدید کف اقیانوس را تحمل کنند. این پروسه عمدتا شامل تنفس ترکیبی از هلیوم و اکسیژن بود تا از درد ناشی از فشار و خوابرفتگی با نیتروژن جلوگیری شود.
Conshelf نخستین جرقههای دیوانگی را زد. از اواخر دهه ۶۰ تا اوایل دهه ۷۰ میلادی، بیشتر از ۶۰ زیردریایی با سرنشین به بسترهای دریایی مختلف فرستاده شدند، از دریای بالتیک گرفته تا خلیج مکزیک.
این دیوانگی حتی باعث شد دو نوجوان بریتانیایی به نامهای کالین ایروین و جان هیث ۱۰۰۰ پوند سرمایه جذب کرده و زیردریایی Glaucus را در سال ۱۹۶۵ بسازند که البته دستگاهی بسیار ساده بود. ایروین در سالگرد ۵۰ سالگی زیر دریاییاش به بیبیسی گفت: «در آن دوران همه ما فکر میکردیم این آینده است. شاید نتوانتیم جمعیت زمین را به ما ببریم، اما میتوانیم روستاهای مختلفی در سراسر فلات قارهای بسازیم. و به نظر ما زمانش رسیده بود که بریتانیاییها هم دست به همین کار بزنند.». آنها زیردریایی خود را در آبهای پلایماوث ساوند انداختند و یک هفته درون آن بودند.
اما در نهایت این ماموریتهای ناسا بود که نمادینترین آزمایش زندگی زیر آب را در دهه ۱۹۶۰ میلادی رقم زدند. این موضوع را تا حد زیادی میتوان مدیون سیلویا ایرل، زیستشناس دریایی و یکی از شناختهشدهترین اکتشافگران نسل خود تلقی کرد. در سال ۱۹۶۹، ایرل با Mission 6 تاریخسازی کرد.
او به همراه تیمی از دانشمندان که همگی زن بودند، دو هفته کامل را درون تاسیسات Tektite ناسا سپری کرد. این تاسیسات زیرآبی که در جزایر ویرجین بنا شده بود، برای پژوهش روی زندگی اقیانوسی کاربرد داشت و شرایط روانی خدمه را در شرایط بسیار سخت میسنجید. این تحقیقات داشت برای ماموریتهای آپولو انجام میشد و در این زمان، تنها چند ماه تا ارسال انسان به ماه باقی مانده.
تاسیسات Tektite توسط جنرال موتورز ساخته شده بود. ایرل و تیمش از طریق آنچه خودش آنها را «درب زیرآبی» مینامید به داخل میرفتند و سر از یک استخر درون آپارتمانی چهار طبقه در میآوردند. این تاسیسات، محیطی خشک و کنترل شده و راحت داشت، کف آن با فرش پوشیده بود و امکان استحمام با آب تازه نیز مهیا بود تا نمک دریا شسته شود. حتی در آن مایکروویو هم یافت میشد.
ناسا تیمی از روانشناسان را موظف به پایش رفتارهای افرادی کرده بود که باید در ایزوله کامل زندگی میکردند. ایرل امروز میگوید: «ما موش آزمایشگاهی بودیم: تحقیقات ما روی اقیانوسها بود، تحقیقات آنها روی ما».
زیستگاههایی مانند Glaucus و Conshelf و Tektite ساخته شدند تا به تواناییهای بشر ادای احترام کنند، اما بزرگترین دستاوردشان این بود که درکی کاملا متفاوت از حیوانات دریایی به وجود آوردند. ایرل در این باره توضیح میدهد: «در آن زمان ما صرفا میتوانستیم با تور به اکتشاف دریاها برویم و صرفا اجساد مرده میدیدیم - خبری از موجودات زنده نبود. تعامل مداوم اما باعث شد که هرکدام از حیوانات را به تفکیک بشناسیم. میتوانستیم [در زیستگاههای زیرآبی] بمانیم و همانطور به موجودات نگاه کنیم که شما به پرندگان نگاه میکنید: ما برای مدتی طولانی آنجا بودیم، هر روز به مدت ۲۴ ساعت. برای مثال میتوانستیم ببینیم گروهی از دوشیزهماهیها هنگام حمله یک شکارچی چه واکنشی نشان میدهند».
«شما امروز به گونههای مختلف ماهیها نگاه میکنید و همگی مشابه یکدیگر به نظر میرسند - اما باید واقعا به آنها نگاه کنید - مثل گروهی از افراد است که وارد متروی نیویورک میشوند: یک ماهی ممکن است بگوید همه این افراد شبیه یکدیگر هستند، اما ما میدانیم که آنها با یکدیگر تفاوت دارند. رفتن به آنجا و درک کردن منحصربهفرد بودن موجودات برای من دستاوردی بزرگ بود - این ایده تقویت شد که نمیتوانید همه آنها را کنار یکدیگر قرار دهید».
اما در سال ۱۹۷۳ میلادی و زمانی که اوپک خبر از تحریم نفتی داد، جهان در شوک فرو رفت. قیمت انرژی در غرب سر به فلک کشید. در ابتدا، این شوک نفتی باعث شد فانتزیهایی حتی جاهطلبانهتر از قبل راجع به زندگی زیر آب شکل بگیرد، فانتزیهایی که کاملا از دل داستانهای علمی-تخیلی بیرون آمده بودند. معماران و طراحان، شهرهایی کامل را زیر آب متصور میشدند که از ایستگاههای انرژی آبی تغذیه میکردند و معادن آبهای عمیق نیز با زیردریاییهای بارگیری استخراج میشدند.
اما درست مانند زندگی در فضا، زندگی زیر آب کاری شدیدا دشوار است. غواصانی که ماهها در زیستگاههای مخصوص زندگی کرده بودند فشاری بسیار مضاعف به بافتهای بدنشان آورده بودند - مغزهایشان و همینطور سیستم عصبیشان. یک مشکل دیگر هم مسائل شخصی است. همانطور که هلن اسکیلز، زیستشناس آبی در مستند رادیویی سال ۲۰۱۴ خود گفت: «اگر شما با هرکسی در یک خانه زندگی کنید، اولین کاری که بعد از یک دعوا میکنید، خروج از خانه است. زیر آب چنین امکانی ندارید».
پیشرفتها در زمینه رباتیک شرایط را تغییر داد. بسیاری از تحقیقاتی که توسط ایرل و همکارانش صورت گرفته بودند، میتوانستند به شکلی بهینهتر از طریق دیوایسهایی که به صورت از راه دور توسط انسانها کنترل میشدند انجام شوند. تا پایان دهه ۱۹۷۰ میلادی، دولت ایالات متحده تلاشهایش را متوقف کرد. ماموریت کره ماه به پایان رسیده بود و به نظر کار زیستگاههای اقیانوسی هم تمام بود.
برخی از افراد حاضر به دست کشیدن از این رویا نبودند. یکی از آنها لوید گادسان استرالیایی بود. زیستگاه زیرآبی او به نام BioSub، پایداری را به آزمون گذاشت. این زیردریایی که انرژی لازم را از پنلهای خورشیدی دریافت میکرد، سیستمی برای پشتیبانی از حیات داشت که با الهام از کارهای دانشآموزان دبیرستانی آمریکایی ساخته شده بود.
BioSub میتوانست به کمک جلبکها، بازدمهای کربن دیاکسید را از بین برده و در عوض اکسیژن تولید کند. در سال ۲۰۰۷ او به درون زیستگاهش رفت. او بعدا به بیبیسی گفت: «تا روز دوازدهم بسیار کسل شده بودم و از دست افرادی که دائما سوال میپرسیدند کلافه. همسرم گفت که کار را تمام کنم».
در سال ۲۰۱۰ میلادی، گادسان در آکواریوم لگولند آلمان، برای ۱۴ روز به زیرآب رفت و با استفاده از یک دوچرخه ثابت، رکوردی جهانی در زمینه تولید برق زیر آب به ثبت رساند.
اما کسی که به بودجه بهتری دسترسی داشت، ژاک روجری فرانسوی بود که تمام حرفه خود را روی ساخت محیطها و زیستگاههای زیرآبی بنا کرد. خودش در این باره میگوید: «من این افتخار را داشتم که به کالیپسوی کوستو بروم، در مکاشفات دخیل باشم و با خدمه صحبت کنم - و چیزی او که برای زندگی زیر آب ساخت واقعا مسحورکننده بود. نخستین اکتشافگران، دری از احتمالات را به روی بشریت باز کردند. وقتی زیر آب هستید، احساس میکنید به بعدی تازه سفر کردهاید - حس میکنید مثل یک فضانورد در فضا شناورید».
روجری با الهامگیری از آثار لئوناردو داوینچی، موزههای دریایی، آزمایشگاههای زیرآبی و زیستگاههای مختلف میسازد و بنیاد زیر نظرش هم مسابقهای سالانه برای دانشجویانی برگزار میکند که میخواهند روستایی زیر آب بسازند. خود روجری دو بار برای مدت زمانی طولانی زیر آب زندگی کرده و هر دو بار دلش نمیخواست به سطح زمین بازگردد. «[وقتی از آنجا بیرون میآیید] ناراحتی هجوم میآورد. از اینکه بازگشتم و خانوادهام را دیدم خوشحال بودم، اما نخستین چیزی که به آن فکر میکنید، تجربه بعدی است».
هدف غایی روجری، همان رویای قدیمی دهه ۱۹۶۰ است: یک روستای درست و حسابی زیر آب با جمعیتی ۲۵۰ نفره. در رویاهایش، مردم میتوانند در جامعهای پایدار و کاملا خودگردان زندگی کنند که انرژی لازم را از امواج و حرارت اقیانوسی به دست میآورد.
احتمالا جاهطلبانهترین هدف او SeaOrbiter باشد، چیزی که روجری آن را همتای ایستگاه بینالمللی فضایی برای اقیانوسها میداند. این بنا به نوعی اسب دریایی شناور شباهت دارد: دو سوم از ارتفاع ۵۱ متریاش به زیر آب فرو میرود و پنجرههای پانوراما دارد. او با این مقر به دنبال «شناوری ۲۴ ساعته و هفت روز هفتهای در بنایی همیشگی» است. جایی که در آن انسانها و رباتها در کنار یکدیگر اهدافی پژوهشی را دنبال میکنند.
اما علیرغم ادعای روجری مبنی بر اینکه سرمایه لازم را از کشور چین دریافت کرده، SeaOrbiter به نظر فاصله بسیاری با تبدیل شدن به واقعیت دارد.
بعد از چندین و چند پروژه مختلفی که در ۵۰ سال اخیر صورت گرفته، در حال حاضر در تمام کره خاکی تنها یک زیستگاه زیرآبی همیشگی داریم: Aquarius Reef Base. این یک ایستگاه تحقیقاتی است که به دانشگاه بینالمللی فلوریدا تعلق داشته و در عمق ۲۰ متری دریای پیرامون فلوریدا کیز واقع شده.
Aquarius تا به امروز میزبان گستره وسیعی از افراد بوده: محققان، فیلمسازان، فضانوردان و حتی نوه ژاک کوستو، فابیان - در واقع افرادی که میخواهند زندگی زیر آب را تجربه کنند. کریس هدفیلد، فضانورد کانادایی و کسی که به خواندن اشعار دیوید بویی در ایستگاه بینالمللی فضایی شهرت دارد، از Aquarius برای تمرین در برنامه «عملیاتهای ماموریت محیط سخت» ناسا استفاده کرد.
اما Aquarius همچنان یک ایستگاه تحقیقاتی کوچک به حساب میآید که تنها برای شش نفر جا دارد. در قرن بیست و یکم، «زندگی» زیر آب تنها محدود به هتلها و اقامتگاههایی شده که این «تجربه» را از طریق بناهایی شیشهای به مهمانان خود میفروشند. بزرگترین رستوران زیرآبی جهان در سال ۲۰۱۹ در نروژ ساخته شد. در مالدیو، سنگاپور، فیجی و دبی هم میتوان هتلهایی یافت که مهمانان را با آسانسور به زیر آب میبرند و زندگی در آنها به مراتب راحتتر از Tektite است.
معماران و دانشمندانی که هنوز به دنبال ساخت زیستگاههای آبی هستند اما دیگر وقت خود را صرف تفکر به شهرهای زیرآبی نمیکنند و حالا تمرکزشان بر شهرهای شناور است. سطح دریا در سراسر جهان در حال بالا آمدن است و خانههای روی آب هم حالا محبوبیت بیشتری یافتهاند، بنابراین چرا که نه؟
تا به اینجا، اکثر تلاشها برای کلونیزه کردن دریاها تبدیل به پروژههای احیای اراضی شده: مانند جزیره اودایبا در توکیو یا «شهر هوشمند» سانگدو در کره جنوبی. معماران حتی سعی کردند یک مدل کامل از زمین را در کرانههای دبی بسازند. اما احیای اراضی هزینهبر است و نیازمند رسیدگی دائمی تا آب وارد بناها نشود. برای مثال فرودگاه کانسای ژاپن که روی آب ساخته شد در حال غرق شدن است.
کوئن اولتویس معمار عقیده دارد که ساخت شهرهای شناور، ایدهای بهتر و طبیعیتر خواهد بود، هرچند که ایده او کماکان متفاوت از ذهنیت رایج است. او میگوید: «من شهرهای آبیرنگ را تصور میکنم، نه شهرهای شناور. صرفا شهری که روی آب رشد میکند و از مزایای بناهای شناور بهرهمند میشود، اما با الگویی مشابه بناهای روی زمین. یکجور ونیز شناور. از این الگو میتوان در نیویورک، میامی و هر شهری که در خطر آبگرفتگی است استفاده کرد».
اما دیوانگی به راه افتاده برای زندگی در اعماق دریا آنقدرها هم بیهوده نبوده است. روجری میگوید سپری کردن زمان زیر امواج باعث شد نگاه ما به سیاره تغییر کند و الهامبخش جنبشهای زیستمحیطی نیز بود. به همین خاطر است که او کماکان اسپانسری یک رقابت بر سر طراحی شهرهای زیرآبی را برعهده دارد. «بزرگترین تهدید برای اقیانوسهایمان، بشر است: آلودگی، مواد شیمیایی و پلاستیک. اما من متقاعد شدهام که جوانان خودآگاهی دارند و هرکاری که در توانشان باشد انجام میدهند - آنها کاملا متعهد هستند و خواستار یافتن یک راه حل.»
سیلویا ایرل هم به همین شکل عقیده دارد که اکتشاف جهان زیر آب، درک انسان از جهان پیرامونش را دگرگون کرده. «در ۵۰ سال اخیر دو اتفاق بزرگ افتاد: پیشرفت تکنولوژی و رسیدن به آسمان بالای سرمان و رفتن به اعماق اقیانوسها که آن هم همهچیز را تغییر داده».
«این کار به ما آموخت که زندگی در همهجا جریان دارد، حتی در اعماق آب. آموخت که عمده حیات کره زمین درون اقیانوسهاست و اقیانوسها بر شرایط اقلیمی حکمرانی میکنند. احتمالا از آنجایی که ما موجوداتی هستیم که با هوا زنده میمانیم، اینقدر طول کشید تا متوجه شویم هرآن چیزی که برایمان مهم است به اقیانوسها گره خورده. اقیانوسها هستند که سیستمهای سیارهای را به پیش میرانند و ما طی ۵۰ سال اخیر، بیشتر از هر زمان دیگری در تاریخ بشری به سیستم پشتیبانی حیاتمان آسیب زدهایم.»
«اگر باعث سرافکندگی اقیانوسها شویم، دیگر هیچچیز اهمیت نخواهد داشت».
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.