ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از دیجیاتو انتخاب کنید.

واقعا راضی‌ام
اصلا راضی نیستم
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر دیجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

ویجیاتو - بازی

چگونه نینتندو وارد آمریکا شد و صنعت بازی را تغییر داد [قسمت اول]

امروز صنعت بازی های ویدیویی مانند رسانه های محبوبی همچون سینما و موسیقی درآمدزایی می کند. این صنعت چند میلیارد دلاری، در سال 1983 تقریباً در حال نابودی بود؛ شرکت هایی مثل آتاری، اینتلیویژن و ...

پویا پورنصیر
نوشته شده توسط پویا پورنصیر | ۹ دی ۱۳۹۶ | ۲۳:۰۰

امروز صنعت بازی های ویدیویی مانند رسانه های محبوبی همچون سینما و موسیقی درآمدزایی می کند. این صنعت چند میلیارد دلاری، در سال 1983 تقریباً در حال نابودی بود؛ شرکت هایی مثل آتاری، اینتلیویژن و کولکوویژن سیاست های اشتباهی را اتخاذ کردند. کامپیوترهای خانگی، در حال اوج گیری بودند و همه مردم می خواستند که یکی از آن ها را داشته باشند.

کارتریج های بازی های ویدیویی یا با قیمت چند سنت در حراجی ها گذاشته می شد (و فروش نمی رفت) یا حجم اعظمی از آن ها را در زیر صحرای نیومکزیکو دفن می کردند تا از شرش راحت شوند. اوضاع اصلاً خوب نبود. خوشبختانه، کنسول NES یا Nintendo Entertaiment System همه چیز را تغییر داد. در اواسط دهه هشتاد میلادی، کنسول ها معروف ترین محصول بازار بودند و صنعت بازی های ویدیویی خانگی دوباره جان گرفت.

نسل عظیمی از بازیکن ها به لطف بازی هایی همچون سوپر ماریو براز، داک هانت و افسانه زلدا ایجاد شد تا میراث خود را به نسل بعد منتقل کنند. متاسفانه، زمانی که این کنسول وارد آمریکا شد شرایط به نفع آن ها نبود. امکان آن که مردم آمریکا، با وجود تجربه بدی که از کنسول آتاری داشتند، دوباره 200 دلار خرج یک کنسول کنند به صفر می رسید.

جو کسادا از افرادی بود که موجب شد تا بسیاری از مردم آمریکا دوباره کنسول گیمینگ بخرند. درست است؛ یکی از مدیران ارشد کمپانی معروف مارول (که تهیه کنندگی اجراهای تلویزیونی مارول، در کنار بسیاری از کارها را به عهده دارد) زمانی یکی از کارمندان شرکت اسباب بازی FAO Shwarz یا فائو شوارتس در شهر منهتن بود.

حداقل می توانیم خوشحال باشیم که این فاجعه هیچ وقت در صنعت بازی های ویدیویی رخ نخواهد داد.

عجیب است که چنین فردی در بخشی مهمی از تاریخ بازی های ویدیویی نقش داشته. باور نمی کنید؟ از او درخواست داریم که داستانش را برای ما تعریف کند.

همه چیز از سال 1984 شروع شد

جو کسادا: زمانی که از مدرسه هنر فارغ التحصیل شدم، دنبال موسیقی رفتم و در کافه ها ساز می زدم. بعد در فروشگاه زنجیره ای معروف فائو شوارتس شروع به کار کردم. یکی از فروشگاه های آن ها در گوشه خیابان 59 م و بزرگراه پنجم قرار داشت. آن مغازه یکی از اسباب بازی فروشی های کلاسیک و قدیمی زمان خود بود.

کارکردن در فائو شوارتس مرا سرگرم می کرد. من را یکی از فروشندگان دپارتمان بازی ها قرار دادند. یکی از کارهایی که انجام می دادم این بود که یک بازی رومیزی (بورد گیم) بر می داشتم، به خانه می بردم و با نامزدم بازی می کردم. با اینکار هر وقت کسی وارد مغازه می شد تقریباً هر اطلاعاتی که نیاز داشتند را در اختیار او می گذاشتم؛ هر روز نسبت به بازی های رومیزی تجربه به دست می آوردم. اگر به من می گفتند که چه دوست دارند، سریع یک انتخاب جلوی رویشان می گذاشتم. اغراق نمی کنم؛ کاملاً در کار خود ماهر بودم.

زمانی که در فائو شوارتس کار می کردم، بازی رومیزی Trivial Pursuit بسیار سر زبان ها بود. تعداد بسیاری از آن ها را در روز می فروختیم. در آن سو، بازی های ویدیویی تقریباً مرده بودند. یک انبار بزرگی از بازی های ویدیویی آتاری در اختیار داشتیم که با وجود قیمت 99 سنتی هر کدام، هیچ کس حاضر به خرید آن نمی شد.

این موضوع فقط برای کسادا رخ نداد؛ در همه فروشگاه ها چنین شرایطی حکم فرما بود. قبل از NES، نینتندو کنسول فامیکام را در بازار ژاپن سال 1983 داشت اما در بازار آمریکا شانسی نیاورد. در سال 1985 نینتندو آماده بود که با رویه جدید به بازار آمریکا حمله کند.

جایی که شاید، همه چیز از آن شروع شد.

تام نستور، یکی از دیگر کارمندان فروشگاه فائو: من در دوره ای کار می کردم که شرکت هایی همچون آتاری و کولکوویژن بر صنعت بازی های ویدیویی فرمانروایی می کردند. به مدت یک سال برای یکی از فروشگاه های اسباب بازی Toy Fair کار کردم که مالک آن فردی به نام ایان مک درموت، از طرفداران پروپاقرص بازی های ویدیویی، بود.  او به خوبی درباره تمام بازی های رومیزی، پازل ها و هر چیزی درباره «بازی» اطلاعات داشت؛ اما بازی های ویدیویی برای او چیز دیگری بودند.

نینتندو یک سیستم کارتریج-محوری را به مردم نشان داد که از زمان خودش جلوتر بود اما متاسفانه، آتاری بازار را با عناوین شخص ثالث افتضاح اشباع کرده بود و مشتریان دیگر نارضایتی خود را  نسبت به بازی های ویدیویی بروز دادند. سفارشات مربوط به کنسول فامیکام بسیار پایین بود؛ درنتیجه نینتندو نتوانست وارد بازار آمریکا شود.

کسادا: یکی از روزها، مدیر فروشگاه پیش من آمد و گفت: «یک آقایی در طبقه بالا است و می خواست یک کنسول بازی ویدیویی به ما بفروشد.» در آن لحظه اصلاً دید خوبی نسبت به قضیه نداشتم. هیچ کس در حال حاضر وقت خود را صرف بازی های ویدیویی نمی کند؛ هیچ بچه ای برای آن وقت نمی گذارد.

آتاری این صنعت را نابود کرده بود. با این اوصاف، مدیر گفت:«به نظر آدم خوبی می آید. فقط با او صحبت کن و ببین چه خبر است.» من هم قبول کردم. در آن زمان فکر کنم 21 یا 22 سالم بود. پسری جوان و پرانرژی بودم و در آن لحظه فکر می کردم یک فروشنده کوسه مانند قرار است کاری کند که بعد از اتمام بحث بروم یک دوش آب گرم بگیرم.

به هر حال، در آن سن پیش داوری کردن طبیعی بود. در کمال تعجب با یک مرد خوش برخوردی مواجه شدم که می خواست به من این سیستم، که به آن نینتندو سیستم می گویند ( Nintendo Entertaiment System یا همان NES) بفروشد.

طبق گفته دان جیمز، یکی از کارکنان شرکت نینتندو که از سال 1981 در آمریکا وظیفه پخش محصولات نینتندو را برعهده داشت، این فرد فروشنده کسی نبود جز ال استون (Al Stone)؛ یکی از بازاریاب های بسیار بااستعداد و پرانرژی که سال قبل فوت کرد.

ال استون، همان کسی که با کسادا قرارداد تاریخی را بست.

دان جیمز: ال دقیقاً همان شخصیتی داشت که کسادا آن را توصیف کرد. ال بسیار خوش برخورد و گرم بود؛ امکان داشت تی شرت خود را همان لحظه دربیاورد و به شما هدیه کند. همیشه کسی بود که می خواست نوشیدنی را حساب کند. صحبت کردن با او بسیار بسیار لذت بخش بود. عروسک های خرس های قهوه ای را یادتان است؟ همانی که صورت بسیار مهربانی داشت؛ ال همان خرس مهربان قهوه ای بود.

کسادا: این سیستم شامل یک کنسول، یک ربات، یک تفنگ و یک بازی به اسم «داک هانت» (Duck  Hunt که باید با تفنگ اردک ها را نشانه می گرفتید) بود. در حالی که داشتم به به سیستم ژاپنی ها نگاه می کردم با خود گفتم:« واقعاً چه کسی این دستگاه را می خرد؟» و بعد به من گفت که قیمت فروش آن 199 دلار است؛ آن موقع بود که فهمیدم هیچ کس آن را نخواهد خرید.

ال در واکنش به این قضیه گفت:«گوش کن، می دانم فروش این محصول اصلاً آسان نیست؛ اما یکی از این ها را به خانه ببر. مال تو است. با آن بازی کن. هیچ ریسکی در کار نیست. اگر خوشت آمد هر چقدر بخواهی برایت می آوردم. تکرار می کنم، هیچ ریسکی در کار نیست. در صورت توافق با فروشگاه های فائو شوارتس یک سال قرارداد انحصاری می بندم؛ یعنی هر کس این سیستم را بخواهد باید به فروشگاه های فائو رجوع کند.»

او ادامه داد:«جز کارمندان کمپانی نینتندو در شهر سیاتل، تو اولین کسی هستی که یکی از این دستگاه ها را در اختیار داری.» با خود گفتم:«موردی ندارد؛ یک جورهایی جالب هم هست.» شاید او می خواست من را با این حرف ها سرخوش کند، اما من می خواستم در فانتزی ساخته شده توسط او زندگی کنم.

 

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (1 مورد)
  • حجازی
    حجازی | ۱۰ دی ۱۳۹۶

    چقدر جالب لطفا زود قسمت دوم را هم بزارید.

مطالب پیشنهادی