لئوناردو داوینچی، سرگذشت نابغهای که تشنه دانستن بود
لئوناردو داوینچی نه فقط یک هنرمند، بلکه همچنین یک انسان نابغه بود که تحقق ایدههایش به قرنها زمان احتیاج داشت.
قرن های 15 و 16 میلادی که به دوران رنسانس معروف است، با پیشرفتهای هنری، تکنولوژیکی و اجتماعی بزرگی همراه بود. در همین زمان، انسانی به دنیا آمد که میتوانست در ذهن خلاق خود دنیایی متحول شده با فناوری را تجسم کند. او لئوناردو داوینچی است، نامی که بسیاری از مردم را به یاد شاهکارهایی مثل شام آخر و مونالیزا میاندازد و تصویر یک هنرمند را برای آنها تداعی میکند.
اما این تصویر کاملی از او نیست زیرا نبوغ طبیعی لئوناردو داوینچی دربرگیرنده رشتههای علمی زیادی بود. او یکی از بزرگترین نوابغ تمام تاریخ بشریت است و به مرد رنسانس شهرت دارد، کسی که میخواست با ایدههای خود دنیایی شگفتانگیز بسازد. داوینچی اختراعات نوآورانه و عجیب بسیار زیادی دارد. او ماشینهای پرنده زیادی طراحی کرد که بعدها افرادی دیگر چند نمونه از آنها را عملی کردند. داوینچی اولین کسی بود که تصویر جنین انسان را کشید و درباره کار بدن انسان به اکتشافاتی دست یافت که تا قرن بیستم کسی به آنها پی نبرد. او دفترچههای اسرارآمیز خود را به صورت آینهای و از راست به چپ مینوشت. لئوناردو میخواست ایدههایش را از دیدهها پنهان کند، به خصوص کسانی که به دنبال قدرت بودند و احتمال داشت از این دانش سو استفاده کنند.
فرزندی نامشروع به دنیا میآید
«لئوناردو دی سِر پیِرو داوینچی» متولد ۱۵ آوریل ۱۴۵۲ در وینچی ایتالیا است. پدر او سِر پیِرو، دفتردار اسناد رسمی و مادرش کاترینا، یک خدمتکار بود اما آنها باهم ازدواج نکرده بودند و داوینچی فرزند نامشروع این زن و مرد به حساب میآمد. بعد از مدتی مادر او که بسیار جوان بود با مرد دیگری ازدواج کرد، خانواده جدیدی تشکیل داد و صاحب پنج فرزند قانونی شد.
داوینچی پنج سال اول زندگی خود را همراه با مادرش در یک مزرعه زندگی میکرد. سپس پدرش سرپرستی لئوناردو را به عهده گرفت و او را به خانه خود در شهر وینچی آورد. آنجا او با مادر ناتنی خود آلبیرا، پدربزرگ، مادربزرگ و عمویش فرانچسکو زندگی میکرد. عموی او فردی طبیعت دوست بود و نقش مهمی در تربیت سالهای ابتدایی او ایفا کرد.
اولین خاطره کودکی لئوناردو داوینچی
داوینچی در چمنهای پشت خانه پدربزرگش دراز کشیده بود و پرواز پرندهای شبیه به یک شاهین را مشاهده میکرد که به دور قلعه دهکده میچرخید. عموی لئوناردو در کنار او روی چمن دراز کشیده بود و سعی میکرد مکانیزم پرواز شاهین را به لئوناردو توضیح دهد و بگوید که چگونه از کوچکترین نسیم برای اوج گرفتن استفاده میکند. اما پسر جوان که خیلی خسته بود، چشمان خود را بست و خوابید.
او در مورد شاهین خواب عجیبی دید: خواب دید که نوزاد است و هنوز در گهواره خود خوابیده، مادربزرگش لوسیا گهواره او را به داخل مزرعه میبرد و سپس او را ترک میکند. شاهین که در حال پرواز بود به سمت داوینچی آمد و روی صورتش نشست. شاهین شروع به تکان داد بالهایش میکند و سعی دارد تا با دم عجیب و چنگالدار خود، دهان پسرک را باز کند. هنگامی که دهان لئوناردو باز شد، شاهین چنیدن بار با دمش به لب و زبانش او میزند. لئوناردو ناگهان با گریه از خواب بیدار شد و دید که عمویش فرانچسکو روی چمن نشسته است. او که هنوز مطمئن نبود از خواب بیدار شده، با لکنت گفت: عمو، آیا من در مورد آن شاهین خواب میدیدم؟
سالها بعد لئوناردو مینویسد که این اولین خاطره کودکی او بود، خاطرهای که هرگز فراموش نکرده. ظاهرا این رویا برای او یک پیام به همراه داشت و قرار بود سرنوشت داوینچی را به او بگوید زیرا درک قوانین ریاضی مربوط به پرواز پرندگان تبدیل به یکی از مطالعات جدی او در بزرگسالی شد.
برخی با گناه برمیخیزند و برخی به فضیلت سقوط میکنند.
ویلیام شکسپیر
تحصیلات لئوناردو داوینچی
از آنجایی که داوینچی کودکی نامشروع بود، از تحصیل رسمی محروم شد. حتی او بعدها خودش تلاش کرد تا زبان لاتین را بیاموزد، زیرا برای انجام تحقیقاتش به دانستن این زبان نیاز داشت. اما زمانی که لئوناردو در کنار خانواده پدرش زندگی میکرد، آنها با او مثل یک پسر «مشروع» رفتار میکردند و مهارتهای ابتدایی مثل خواندن، نوشتن و ریاضیات را به او یاد دادند.
شاگردی زیر نظر آندریا دل وروکیو
وقتی داوینچی 15 سال داشت، پدرش او را نزد مجسمهساز و نقاش مشهور فلورانس، «آندریا دل وروکیو» (Andrea del Verrocchio) برد. داوینچی برای حدود یک دهه مهارتهای فنی گستردهای از جمله فلزکاری، هنرهای چرم، نجاری، طراحی، نقاشی، هنرهای مکانیکی و مجسمهسازی را آموخت. او در این مدت، استعدادهای خود را نمایان کرد به طوری که در سال 1472 وقتی داوینچی بیست ساله بود، انجمن نقاشان فلورانس به او پیشنهاد عضویت داد اما او تا سال 1478 در کنار وروکیو ماند و در نهایت به یک استاد مستقل تبدیل شد.
در سال 1478، پس از خداحافظی با دل وروکیو، داوینچی اولین سفارش مستقل خود را برای محراب یک کلیسا دریافت کرد. سه سال بعد، راهبان آگوستینی او را مأمور کردند تا برای صومعه «اسکوپتو» اثر «ستایش مغان» را نقاشی کند. با این حال، این هنرمند جوان به میلان رفت و هرگز این دو نقاشی را تکمیل نکرد.
شریفترین لذتها، لذت دانستن است.
لئوناردو داوینچی
لئوناردو داوینچی در میلان
داوینچی زمانی وارد میلان شد که «لودویکو» (دوک میلان) با حمایت هنرمندان و دانشمندان، دربار میلان را به باشکوهترین دربار اروپا تبدیل کرد. در واقع او به خاطر موقعیتی که لودویکو اسفورزا ایجاد کرده بود، مشتاق رفتن به میلان شد، زیرا پروژههای فوقالعادهای در انتظار او بود. لئوناردو داوینچی 17 سال در میلان بود، دقیقاً تا زمانی که لودویکو در سال 1499 سقوط کرد. شخصیت مهربان اما محتاطانه او برای همه دلنشین بود و احترام زیادی برای او قائل بودند. داوینچی پیوسته به عنوان نقاش، مجسمه ساز و طراح جشنوارههای بزرگ دربار، مشغول بود. همچنین بهعنوان مشاور فنی در زمینههای معماری، استحکامات و امور نظامی، مکرراً مشاوره میداد. البته او بهعنوان مهندس هیدرولیک و مکانیک هم فعالیت میکرد. بعلاوه همه اینها، کارگاه بزرگی داشت که در آنجا شاگردان زیادی را آموزش داد.
مردم سه دسته هستند: آنهایی که میبینند، آنهایی که وقتی به ایشان نشان داده شود میبینند و کسانی که هرگز نمیبینند.
لئوناردو داوینچی
شام آخر لئوناردو داوینچی
او همچنین یکی از مشهورترین آثار هنری تاریخ یعنی شام آخر را بین سالهای 1495 و 1498 در میلان خلق کرد.
در حالی که عیسی آخرین وعده غذایی را با شاگردانش میل کرد، گفت:
"به راستی به شما میگویم، یکی از شما به من خیانت خواهد کرد" (انجیل یوحنا 13:21)
سپس 12 حواری عیسی با شنیدن این سخنان واکنش نشان دادند.
مجسمه اسب برنزی
لئوناردو داوینچی در میلان، روی یک پروژه مجسمهسازی بزرگ کار میکرد که به نظر میرسد دلیل واقعی دعوت او به میلان بوده است: یک مجسمه سوارکاری عظیم برنزی به افتخار «فرانچسکو اسفورزا»، بنیانگذار سلسله اسفورزا. لئوناردو 12 سال (البته با وقفه) برای طراحی آن اختصاص داد. در سال 1493 به مناسبت ازدواج امپراتور ماکسیمیلیان و بیانکا ماریا اسفورزا مجسمه سفالی اسب، در معرض دید عموم قرار گرفت و مقدمات ریختهگری این مجسمه عظیم 5 متری انجام شد. اما به دلیل قریبالوقوع بودن خطر جنگ، از فلز مجسمه برای ساخت توپ جنگی استفاده شد و این موضوع پروژه را متوقف کرد. سقوط لودویکو در سال 1499 باعث شد تا لئوناردو هرگز نتواند این مجسمه را بسازد. برخی میگویند آن سفال بعد از جنگ پیدا شد.
بازگشت به فلورانس
در دسامبر 1499 یا حداکثر در ژانویه 1500، اندکی پس از ورود پیروزمندانه فرانسویها به میلان، لئوناردو آن شهر را به همراهی ریاضیدان «لوکاس پاچیولی» ترک کرد و به فلورانس بازگشت. وقتی او به فلورانس رسید، با تحسین روبرو شد و به عنوان یک پسر بومی و مشهور مورد تجلیل قرار گرفت. در همان سال، او به عنوان کارشناس معماری در کمیته بررسی آسیبهای وارده به شالوده و ساختار کلیسای «سن فرانچسکو» منصوب شد. به نظر میرسد لئوناردو در این دوران بیشتر بر مطالعات ریاضی تمرکز کرده بود تا نقاشی.
لئوناردو در تابستان 1502 فلورانس را ترک کرد تا به عنوان «معمار ارشد نظامی و مهندس عمومی» به خدمت «سزار بورجیا» درآید. بورجیا پسر بدنام «پاپ الکساندر ششم»، به عنوان فرمانده کل ارتش پاپ، با بیرحمیهای بسیار تلاش کرد تا کنترل ایالتهای پاپ رومانیا را به دست گیرد. زمانی که او از خدمات لئوناردو استفاده میکرد، در اوج قدرت خود قرار داشت و در سن 27 سالگی، مخوفترین فرد زمان خود بود.
اولین نقشهبرداری مدرن
لئوناردو به مدت 10 ماه در سراسر قلمروهای «کاندوتییر» سفر کرد و آنها را مورد بررسی قرار داد. او در طول فعالیت خود، برخی از نقشههای شهر و نقشههای توپوگرافی را ترسیم کرد که این اولین نمونهها از نقشهبرداری مدرن محسوب میشود.
خلق مونالیزا
داوینچی مشهورترین نقاشی جهان، مونالیزا، را بین سالهای 1503 و 1506در فلورانس کشید. مونالیزا اکنون در موزه لوور پاریس است، جایی که همین امروز این اثر به عنوان یک شیء مقدس در آنجا نگهداری میشود.
لئوناردو با مهارت بالای خود زندگی را درون این پرتره خارقالعاده دمیده است. تقریباً انگار یک انسان واقعی جلو شما نشسته است. نرمی پوست مونالیزا، بازتاب نور روی موهایش، و برق درون چشمان او، همگی با توجه دقیق نقاش به جزئیات میسر شدهاند. مونالیزا، در لباس ساده و با ژست آرام خود، بهخاطر لبخندی که به لب دارد مشهور است. این لبخند را اغلب بسیار رازآلود توصیف کردهاند. فهمیدن حس و حال او از روی فقط دهان یا فقط چشمها بسیار دشوار است. لبخندی بسیار محو روی لبان او نشسته، و همزمان کمی حس شوخطبعی در چشمهای او به چشم میآید.
در زمان داوینچی رسم بر این بود که پرتره زنان را به صورت موجوداتی اسطورهای، مذهبی یا تاریخی نقاشی کنند که صفات مطلوب زنانه، مانند زیبایی یا وقار، را به رخ میکشید. این پرترهها خصوصیات زنان را بهصورت اغراقآمیز نشان میدادند تا ایدهآلها درباره زنها را تحقق ببخشند. برای مثال، بینیها درازتر و گردنها کشیدهتر تصویر میشدند.
اما مونالیزا نه شبیه ونوس (الهه رومی زیبایی، عشق و باروری) و نه شبیه مدونا (یکی دیگر از الگوهای ایدهآل زنانه در آن دوران) است. لئوناردو داوینچی در این نقاشی خصوصیات واقعی و بینقص این زن را به همان شکل که بود، بدون نیاز به اصلاحات و تزئینهای ایدهآل، یا حتی بدون لباس یا جواهرات پر زرق و برق، نشان میدهد و از این لحاظ، کاملاً سنتهای نقاشی زمان خود را میشکند.
داوینچی از ترکیب هنر، علم و اپتیک استفاده کرد تا لبخندی اسرارآمیز خلق کند. جادوی لبخند مونالیزا این است که گویا به نگاه تماشاگر، واکنش نشان میدهد. او به طرز مرموزی لبخند میزند، دوباره به آن نگاه میکنید و این بار دیگر نمیخندد. هویت ثابت نشده او این نقاشی را به منبع جذابیتهای مداوم تبدیل کرده است. گمانهزنیها و بحثهای زیادی در مورد هویت این فرد وجود دارد.
محققان و مورخان تفاسیر متعددی ارائه کردهاند، از جمله اینکه او «لیزا دل ژوکوندو»، همسر تاجر فلورانسی «فرانچسکو دی بارتولومئو» است، به همین دلیل نام دیگر این اثر را لیزا دل ژوکوندو گذاشتهاند. حدس دیگر این بود که او ممکن است، مادر لئوناردو یعنی کاترینا باشد. این تفسیر متعلق به زیگموند فروید است که میگوید، لبخند مرموز مونالیزا از خاطرهای ناخودآگاه بیرون میآید. سومین پیشنهاد این بود که با توجه به شباهت بین ویژگیهای تصویر و صورت هنرمند، نقاشی مونالیزا در واقع خودنگاره لئوناردو داوینچی است.
کنجکاوی و کالبد شکافی اجساد
وقتی لئوناردو در فلورانس بود، در بیمارستان «سانتا ماریا نووا» به صورت مخفیانه اجساد را کالبد شکافی میکرد. نافذترین مطالعات تشریحی داوینچی در سال 1506 با تشریح مردی 100 ساله آغاز شد. کالبد شکافیها و نقاشیهای قبلی او از حیوانات، گاوها، اسبها، خرسها و پرندگان بود.
بسیاری از اولین تصاویر انسانی او از نظر آناتومیکی، درک ساختارها، عملکردها و ارتباطات بدن، نادرست بود. او اولین جمجمه انسانی خود را در سال 1489 به دست آورد که باعث شد طراحی کاملا بیعیب و نقصی از آن ارائه دهد. او در این مدت حدود 30 جسد را تشریح کرد.
داوینچی نه تنها میخواست بداند که بدن چگونه کار میکند، بلکه میخواست بداند احساسات از کجا میآیند و چگونه بیان میشوند. کالبد شکافیها و ترسیمهای دقیق او از ماهیچهها، اعصاب و رگها، به او دیدگاههای تازهای میداد. داوینچی تلاش میکرد تا از مفاهیم باستانی عملکرد بدن، عبور کند.
او کشف کرد که شوخ طبعی در سه بطن مغزی قرار ندارند، قلب در هسته سیستم خونرسانی بدن قرار دارد نه کبد و اولین کسی بود که تصلب شرایین و سیروز کبدی را شرح داد. لئوناردو داوینچی از موم مذاب برای تعریف بطنهای آناتومیک مغزی استفاده کرد و یک مدل آئورت شیشهای (برای مطالعه جریان خون در دریچه آئورت) ساخت.
نقاشیهای رازآلود لئوناردو داوینچی
در سال 2020 یک تصویر مخفی در زیر سطح نقاشی بانوی صخرهها (اثر داوینچی) پیدا شد. محققان با استفاده از اشعه ایکس توانستند تصویر یک نوزاد بالدار را کشف کنند.
این اولین باری نبود که چنین تصویری در نقاشی بانوی صخرهها پیدا میشود. محققان در سال 2019 طرح دیگری را در این نقاشی یافتند. اما در واقع این روشی است که نشان میدهد لئوناردو داوینچی قبل از اینکه قصد کشیدن این نقاشی را داشته باشد، چه شاهکارهای دیگری را در ذهن داشته.
ایدههای داوینچی برای پرواز
در میان بسیاری از موضوعات مورد مطالعه لئوناردو، امکان پرواز مکانیکی انسان جذابیت خاصی برای او داشت. او بیش از 35000 کلمه و 500 طرح در مورد آیرودینامیک، ماشین های پرنده و پرواز پرندگان ثبت کرده است. نوشتههای او در مورد پرواز، در بسیاری از مجموعههای دستنویس، پراکنده شده اما او در سالهای 1505-1506 یک کدکس تقریباً کامل در این زمینه از خود به جا گذاشت. هماکنون «کدکس پرواز پرندگان» در کتابخانه سلطنتی تورین ایتالیا نگهداری میشود.
او از مکانیسم بال زدن پرندگان، طرحهای دقیقی ترسیم کرده است و بیشتر طرحهای هوایی لئوناردو، بر اساس پرواز پرندگان بود. ماشینهایی که از بالهای تکاندهنده برای تولید نیروی بالابر و نیروی محرکه استفاده میکردند.
مانع اساسی طراحیهای او در آن زمان قدرت عضلانی و استقامت محدود انسان در مقایسه با پرندگان است و لئوناردو هرگز نمیتوانست بر این واقعیت اساسی (فیزیولوژی انسان) غلبه کند.
داوینچی مفهوم هوا را به عنوان یک سیال درک میکرد و مشاهدات زیرکانهای از پرواز پرندگان، نحوه حفظ تعادل و حالت بال و دم آنها داشت، درست همانطور که برادران رایت آن را در تکامل اولین طرحهای هوانوردی خود انجام دادند. او همچنین در مورد موقعیت خلبان در یک ماشین پرنده بالقوه توضیح داد و گفت که چگونه میتوان با تغییر وزن بدن به کنترل دست یافت. این دقیقاً همان کاری است که پیشگامان اولیه گلایدر در اواخر قرن نوزدهم انجام دادند. داوینچی حتی به نیرویی اشاره داشت که نیوتن بعدها آن را به عنوان گرانش تعریف میکند. در حقیقت لئوناردو در قرن پانزدهم زندگی میکرد، اما دیدی از دنیای مدرن در مقابل چشمان او وجود داشت.
کدکس لِستر
در همان سالها لئوناردو داوینچی «کدکس لستر» را نوشت. او در این اثر به جنبههای متعددی از کیهان شناسی، زمین شناسی، نجوم، هواشناسی و مکانیک سیالات پرداخته است. بیل گیتس، یکی از بنیانگذاران مایکروسافت در سال 1994، این اثر لئوناردو داوینچی را به مبلغی بیش از 30 میلیون دلار خرید و هماکنون مالکیت آن در اختیار بیل گیتس قرار دارد.
اختراعات نوآورانه و عجیب لئوناردو داوینچی
بخشی از شهرت داوینچی به علت اختراعات نوآورانه او است. با این که بسیاری از طرحهای او امروز محقق شدهاند، اما او اینها را از نگاه خود و با توجه به فناوریهای موجود در آن دوران طراحی کرده است؛ به این دلیل، اکثر این طرحها امروز برای ما عجیب و غریب جلوه میکنند؛ دقیقاً به همان اندازه که برای همعصران داوینچی چنین بودند.
ذهن لئوناردو هیچ محدودیتی را در هوا و در آب نمیشناخت. در بالا به افکار او درباره پرواز اشاره کردیم؛ اما داوینچی را میتوان اولین طراح لباس غواصی نیز دانست. او این لباس را در ونیز و بهعنوان وسیلهای برای حمله به کشتیهای دشمن طراحی کرد.
لباس غواصی داوینچی شامل لولههایی از جنس چوب نی و چرم است که به یک ماسک صورت متصل میشوند. در این لباس حلقههایی فولادی تعبیه شدهاند تا در برابر فشار آب مقاوم باشد. اساس این لباس بسیار شبیه به لباسهای غواصی امروز است.
یکی دیگر از اختراعات تحسینبرانگیز داوینچی ارابه خودران است. بهنظر میرسد که او این ارابه را برای استفاده در نمایشها طراحی کرده بود. این ارابه نیروی حرکت خود را از فنرهای پیچیدهشده میگیرد و دارای سیستم هدایت قابلبرنامهریزی و ترمز است.
علاقه داوینچی به پرواز توجه او را به بادها نیز جلب کرد. دستگاه بادسنج یکی دیگر از اختراعات او است. البته او این اختراع خود را از «لئون باتیستا» الهام گرفت و دستگاه او را به یک بادسنج بسیار دقیقتر و زیبا تبدیل کرد. نمونههایی از هلیکوپتر و چتر نجات نیز از دیگر اختراعات او در زمینه هوا و پرواز هستند.
داوینچی در حوزه جنگافزارها نیز اختراعات زیادی دارد. سلاحها و تجهیزات جنگی ناکارآمد موجب دغدغه و انگیزه او برای طراحی جنگافزارهای پیشرفتهتر میشدند. در زمان داوینچی، توپها به زمان زیادی برای پرشدن نیاز داشتند، در نتیجه او یک توپ جنگی ۳۳ لولهای اختراع کرد که به کاربران اجازه میداد هنگام پرکردن لولههای شلیک شده، همچنان گلوله شلیک کنند. این دستگاه را باید یکی از نیاکان اولیه مسلسلهای امروزی دانست.
یکی از اختراعات داوینچی پل جمعشو است. این پل به سربازان اجازه میداد تا در کوتاهترین زمان از روی بدنههای آبی رد شوند، و سپس بتوانند پل را جمع کنند و با خود به بدنه آبی بعدی ببرند.
تنها اندکی از طراحیهای داوینچی در واقعیت ساخته و استفاده شدند. اما شواهدی وجود دارد که او یک شوالیه رباتیک طراحی کرد که واقعاً یک بار ساخته شد و در دربار میلان به نمایش درآمد. این ربات انساننما مشاهدات داوینچی از ساختار عضلات انسان را نشان میداد.
بازگشت دوباره به میلان
وقتی لئوناردو برای دومین بار به میلان بازگشت، نقاشیهای بسیار کمی کشید ولی دوباره کارگاهی راه انداخت و شاگردان زیادی گرفت. اوج شکوفایی فعالیت علمی لئوناردو در این دوره بود. او بیش از پیش موفق به مطالعه ریاضی، نور، مکانیک، زمینشناسی و گیاهشناسی شد. از طرفی مطالعات جدیدی را با پروفسور «مارکانتونیو دلا توره»، آناتومیست معروف اهل پاویا، آغاز کرد و به ابعاد جدیدی دست یافت.
لئوناردو در نهایت نه تنها توانست طرح دقیقی از بدن انسان و اندامهای آن ایجاد کند، بلکه در زمینه فیزیولوژی هم به دستاوردهای زیادی رسید. در نهایت دوست و راهنمای آناتومیست او، پروفسور دلا توره، در سال 1511 بر اثر طاعون درگذشت و دو سال بعد داوینچی پروژه بزرگ تشریحی خود را کنار گذاشت. نقاشیها و یادداشتهای شگفت انگیز او تا قرنها منتشر نشد و به صورت یک راز باقی ماند.
آخرین سالهای زندگی داوینچی
در سال 1513 وقایع سیاسی و اخراج موقت فرانسویها از میلان باعث شد تا لئوناردو 60 ساله دوباره نقل مکان کند. در پایان سال، او همراه برخی شاگردانش به رم رفت و امیدوار بود با کمک حامی خود یعنی «جولیانو دی مدیچی» برادر پاپ جدید، کار پیدا کند. جولیانو مجموعهای از اتاقها را در اختیار داوینچی گذاشت. او همچنین به لئوناردو کمک هزینه ماهانه قابل توجهی میداد اما هیچ ارگان بزرگی برای سفارش کار، به دنبال او نبود.
لئوناردو به مدت سه سال در شهری اقامت داشت که در آن فعالیت هنری بزرگی انجام گرفت: «دوناتو برامانته» در حال ساخت تالار «سنت پیترز» بود، «رافائل» آخرین اتاقهای آپارتمانهای جدید پاپ را نقاشی میکرد و «میکل آنژ» تلاش میکرد تا مقبره پاپ «ژولیوس دوم» را تکمیل کند. حتی هنرمندان جوانتر هم فعال بودند اما داوینچی هیچ سفارشی دریافت نمیکرد. نامههای تلخ لئوناردو داوینچی در آن زمان نشان دهنده ناامیدی این استاد سالخورده است، استادی که در حال کار بر روی مطالعات ریاضی و آزمایشهای فنی بود و دیگر خود را نشان نمیداد.
خداحافظی همیشگی با ایتالیا
لئوناردو در سن 65 سالگی که از این بی مهری در حال خفه شدن بود، دعوت پادشاه جوان «فرانسیس اول» را برای ورود به فرانسه پذیرفت. در پایان سال 1516 او به همراه فرانچسکو ملزی، فداکارترین شاگردش که در تمام سالهای تنهایی در کنار داوینچی بود ایتالیا را برای همیشه ترک کرد. لئوناردو سه سال آخر عمر خود را در اقامتگاه کلوکس در نزدیکی کاخ تابستانی پادشاه گذراند.
پادشاه با لئوناردو داوینچی به عنوان یک مهمان ارجمند رفتار میکرد و به او در طراحیهایش آزادی عمل میداد. به درخواست پادشاه، لئوناردو برای محل اقامت ملکه مادر یک قصر و باغ جدید طراحی کرد، اما این پروژه که با دقت بسیاری هم کار شده بود و ترکیبی از بهترین ویژگیهای معماری ایتالیایی-فرانسوی در آن وجود داشت، متوقف شد زیرا منطقه در معرض تهدید مالاریا قرار گرفته بود.
مرگ لئوناردو داوینچی
لئوناردو داوینچی می 1519در کلوکس بر اثر سکته درگذشت و او را در کلیسای کاخ سنت فلورنتین به خاک سپردند اما این کلیسا در جریان انقلاب فرانسه ویران شد. در همان دوران عدهای قبر داوینچی را شکافتند و استخوانهایش را به مکان دیگری بردند به همین دلیل محل فعلی قبر او مشخص نیست.
گرچه لئوناردو به عنوان یک نقاش شهرت یافت که تعدادی از مشهورترین شاهکارهای هنر رنسانس را خلق کرد، او یک همهچیزدان نابغه بود که از استعداد خود در نقاشی برای کاوش ایدههای خود در زمینههای مختلف، همچون مهندسی، زمینشناسی، آناتومی، نورشناسی و معماری، استفاده کرد. او دفترچههای یادداشتی با حدوداً ۲۵۰۰ نقاشی از خود به جا گذاشت که مهارت فنی، نبوغ، نوآوری و غنای تخیلاتش را نشان میدهند.
توجه او به حوزههای مختلف به این معنی بود که بسیار از اوقا نمیتوانست طرحها و آثار خود را به پایان برساند و تکمیل کند. او در برخی از یادداشتهای خود در تنها یک صفحه از یک موضوع به موضوعی کاملاً نامرتبط میپرد.
داوینچی جذب ایده «عملکرد» بود و از مهارت خود در نقاشی استفاده میکرد تا فرایندهایی را که در دنیای اطرافش در جریان بودند ثبت کند؛ چیزهایی نظیر جریان آب و پرواز پرندگان. او از این مطالعات برای اختراعات خود الهام میگرفت. داوینچی همچنین باور داشت که «حرکات روح» را میتوان از طریق توجه دقیق به زبان بدن، ژستها و حالات چهره انسان دریافت.
در این مقاله زندگینامه لئوناردو داوینچی را خواندیم. همچنین در خلال این زندگینامه خلاصه، با دستاوردها، آثار هنری بزرگ، ایدهها و اختراعات نوآوردانه و حتی عجیب او آشنا شدیم.
پرسشهای متداول
لئوناردو داوینچی هرگز ازدواج نکرد.
بله این مستند را تماشا کنید.
کتاب لئوناردو داوینچی از زیگموند فروید.
لیستی از آثار او در این سایت وجود دارد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.